نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

همگانی "تاپیک جامع اشعار شاعران پارسی"

saba_maleke

کاربر نیمه فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
533
پسندها
2,500
امتیازها
12,773
مدال‌ها
12
  • #1,061
ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم

ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم
چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم

به تو آری به تو یعنی به همان منظر دور
به همان سبز صمیمی به همین باغ بلور

به همان سایه، همان وهم، همان تصویری
که سراغش ز غزل های خودم میگیری

به همان زل زدن از فاصله دور به هم
یعنی آن شیوه فهماندن منظور به هم

به تبسم به تکلم به دلارایی تو
به خموشی به تماشا به شکیبایی تو

به نفس های تو در سایه سنگین سکوت
به سخن های تو با لهجه شیرین سکوت

شبحی چند شب است آفت جانم شده است
اول اسم کسی ورد زبانم شده است


در من انگار کسی در پی انکار من است
یک نفر مثل خودم عاشق دیدار من است

یک نفر...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : saba_maleke
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Maral1999

saba_maleke

کاربر نیمه فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
533
پسندها
2,500
امتیازها
12,773
مدال‌ها
12
  • #1,062
کاش..


ﮐﺎﺵ ﺗﺎ ﺩﻝ ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ ﻭ ﻣﯿﺸﮑﺴﺖ
ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻣﯽ ﻧﺸﺴﺖ !
ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ﺭﻭﯼ ﻫﺮ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﮐﻤﺎﻥ
ﻣﯽ ﻧﻮﺷﺘﻢ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﻤﺎﻥ !!!
ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﻗﻠﺐ ﻫﺎ ﺁﺑﺎﺩ ﺑﻮﺩ
ﮐﯿﻨﻪ ﻭ ﻏﻢ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﺎﺩ ﺑﻮﺩ
ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺩﻝ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﻧﻢ ﻧﻢ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻫﻢ ﺁﻏﻮﺷﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﮐﺎﺵ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪگی
ﺗﺎ ﺷﻮﺩ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﻗﺎﺏ ﺑﻨﺪﮔﯽ
ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ﮐﺎﺵ ﻫﺎ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺷﻮﻧﺪ
ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻏﺼﻪ ﻫﺎ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺷﻮﻧﺪ
ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺷﺪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﻧﺒﻮﺩ
ﺭﺩ ﭘﺎﯼ ﮐﯿﻨﻪ ﻫﺎ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﻧﺒﻮد..

ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺩﺍﺷﺖ . . .
ﻻﺍﻗﻞ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺭﺍ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺩﺍﺷﺖ . . .
ﺳﺎﻋﺘﻢ ﺑﺮﻋﮑﺲ
ﻣﯿﭽﺮﺧﯿﺪ ﻭ ﻣﻦ . . .
ﺑﺮﺗﻨﻢ ﻣﯿﺸﺪ ﮔﺸﺎﺩ ﺍﯾﻦ
ﭘﯿﺮﻫﻦ . . .
ﺁﻥ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ ، ﮐﻮﺩﮐﯽ ، ﺳﺮﻣﺸﻖ
ﺁﺏ . . .
ﭘﺎﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺟﺎﯼ
ﺧﻮﺍﺏ . . .
ﺧﻮﺩ ﺑﺮﻭﻥ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ
ﺍﺯ ﺩﻟﻮﺍﭘﺴﯽ . . .
ﺩﻝ ﻧﻤﯿﺪﺍﺩﻡ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ
ﻫﺮ ﮐﺴﯽ . . .
ﻋﻤﺮ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : saba_maleke
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] Maral1999

saba_maleke

کاربر نیمه فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
533
پسندها
2,500
امتیازها
12,773
مدال‌ها
12
  • #1,063
جای پای شبحی درغزلم جا مانده

باز هم بغض من و پنجره تنها مانده

باز یک پنجره عقده ی دیدن دارم

مثل رویاست ولی حس پریدن دارم

سایه ای از ته این سینه مرا می خواند

شبح عشق در آیینه مرا می خواند

من پر از وسوسه ام ای شبح سرگردان

باور بال زدن را به پرم برگردان

سالها منتظر برق نگاهت بودم

پشت این پنجره ها چشم به راهت بودم

چارچوب دل من پر شده از تنهایی

ساقه عشق تبر خورده تو کی می آیی؟

زخم در سینه من وا شده خون می آید

از سکوت نفسم بوی جنون می آید

ای شبح سایه تردید معما برگرد

یک خداحافظی تلخ بکن یا برگرد

تو به بوی غزل و قافیه آمیخته ای

به خدا حال مرا خوب به هم ریخته ای

« آنچه خوبان همه دارند تو یک جا داری

بی سبب نیست که در کنج دلم جا داری»

به سپیدی غزل...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : saba_maleke
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Maral1999

saba_maleke

کاربر نیمه فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
533
پسندها
2,500
امتیازها
12,773
مدال‌ها
12
  • #1,064
گاهي چنان بدم كه مبادا ببينيم
حتّي اگر به ديده رويا ببينيم

من صورتم به صورت شعرم شبيه نيست
بر اين گمان مباش كه زيبا ببينيم

شاعر شنيدني است . - ولي ميل ،‌ميل توست
آماده اي كه بشنوي ام ،‌يا ببينيم

اين واژه ها صراحت تنهايي من اند
با اينهمه - مخواه كه تنها ببينيم

مبهوت مي شوي اگر از روزن ات - شبي
بي خويش - در سماع غزل ها ببينيم
*
-يك قطره ام - و گاه چنان موج مي زنم
در خود ،‌كه ناگزير ي ، دريا ببينيم-
*
شبهاي شعر خواني من بي فروغ نيست
اما تو با چراغ بيا تا ببينيم

"شاعر شنيدني است"
 
امضا : saba_maleke

saba_maleke

کاربر نیمه فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
533
پسندها
2,500
امتیازها
12,773
مدال‌ها
12
  • #1,065
در من دوباره زنده شده یـاد مبهمی

دنیا قشنگ تر شده این روزها کمی



گفتم کمی؟ نه! خیلی- یک کم برای من

یعنی زیــــــــــاد یعنی همسنگ عالمی



دریا کجا و بـــــــاغ کجا؟ سهم من کجا؟

من قانعم به برگ گلی قطره شبنمی



ای عشق چیستی تو که هرگاه می رسی

احساس می کنی که دلیری کــه رستمی



مثل اساس فلسفه و فقــه مبهمی

مثل اصول منطق و برهان مسلمی



هم چون جمال پــرده نشینان محجبی

هم چون بساط باده فروشان فراهمی



حق داشت آدم آخر بی عشق آن بهشت

کمتر نبود از برهــــــــــــــــوت از جهنمی -



با سیب سرخ وسوسه، پرهیز و لبگزه

قصری پر از فــرشته و دیوار محکمی؟



باید مجال داد به خواهش به وسوسه

باید درود گفت بــــه شیطان به آدمی!
 
امضا : saba_maleke
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Maral1999

saba_maleke

کاربر نیمه فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
533
پسندها
2,500
امتیازها
12,773
مدال‌ها
12
  • #1,066




گر چه در دورترین شهر جهان محبوسم

از همین دور ولــی روی تو را می بوسم



گر چــه در سبزترین باغ ولی خاموشم

گر چه در بازترین دشت ولی محبوسم



خلوت ساکت یک جــوی حقیرم بی تو

با تــــو گسترده گــی پهنـــه اقیانوسم



ای به راهت لب هر پنجره یک جفت نگاه

من چــــرا این قــدَر از آمدنت مایـــوسم؟



این غزل حامل پیغام خصوصی من است

مهـــربان باشی با قاصدک مخصوصـــم !



گـــر چــــه تکرار نبـــاید بکنـم قافیــــه را

به خصوص آن غلط فاحش نامحسوسم-



بـار دیگــر مـی گویـــــم تا یادت نرود

مهربان باشی با قاصدک مخصوصم​
 
امضا : saba_maleke
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Maral1999

saba_maleke

کاربر نیمه فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
533
پسندها
2,500
امتیازها
12,773
مدال‌ها
12
  • #1,067




ناخوش شده ام درد تو افتاده به جانم

باید چـــه بگویم به پرستار جوانم؟



باید چه بگویم؟ تو بگو، ها؟ چه بگویم

وقتی کـــه ندارد خبــــر از درد نهانم؟



تب کرده ام امــا نه به تعبیر طبیبان

آن تب که گل انداخته بر گونه جانم



بیمـــــاری من عامل بیگانـــه ندارد

عشق تو به هم ریخته اعصاب و روانم



آخر چه کند با دل من علم پزشکی

وقتی که به دیدار تو بسته ضربانم؟



لب بسته ام از هرچه سوال ست و جواب ست

می ترسم اگـــر بـــــاز شود قفــل دهانـــم-



این گرگ پرستار به تلبیس دماسنج

امشب بکشد نام تـــو از زیـر زبانــم!



می پرسد و خاموشم و می...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : saba_maleke

saba_maleke

کاربر نیمه فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
533
پسندها
2,500
امتیازها
12,773
مدال‌ها
12
  • #1,068


بیـــا شهــریــــور پیـراهنت ییلاق لک لک ها

صدای جاری گنجشک در خواب مترسک ها



بیا ای امن ، ای سرسبز ، ای انبوه عطر آگین

بیـــا تـــا تخـــــم بگذارند در دستانت اردک ها



گل از سر وا بکن ده را پریشان می کند بویت

و بــــه سمت تـــــو می آیند باد و بادبادک ها



تـــــو در شعرم شکوه دختـــــری از ایل قاجاری

که می رقصد – اگر چه – روی قلیان و قلک ها



تمــــام شهـــــر دنبــــال تواند از بلــــخ تا زابل

سیاوش ها و رستم ها فریدون ها و بابک ها



همین کــــه عکس ماهت می چکد توی قنـات ده

به دورش م**س.ت می رقصند ماهی ها و جلبک ها



کنار رود ، دستت توی دستم...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : saba_maleke

saba_maleke

کاربر نیمه فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
533
پسندها
2,500
امتیازها
12,773
مدال‌ها
12
  • #1,069




و رنگ برف تن تو که در پر قوهاست

دلیل کوچ زمستانی پرستوهاست



و آبشــــار بلـند نگــــاه جــــــــاری تـــــو

مسیر حرکت مستی چشم آهوهاست



بهار عطر تو را مـــی زند بـــه اندامش

عصاره تن تو در گلوی شب بوهاست



به قرمزی لبت هیــچ جای دنیا نیست

خجالت است که بر روی آلبالوهاست



گل از دهــــان تـــو انگار شهد می نوشد

که طعم خوب لبت در دهان کندوهاست



پری تـــرین هیجــــان ترنـــج و نارنجــــی

که بوسه های تو جادوترین جادوهاست



حســــود نیستم اما تحملش سخت است

همیشه سرخی خون تو سهم زالوهاست
 
امضا : saba_maleke

saba_maleke

کاربر نیمه فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
533
پسندها
2,500
امتیازها
12,773
مدال‌ها
12
  • #1,070

ده سال بعد از حال این روزام
با کافـه هـای بــی تو درگیرم

گفتم جهان بی تو یعنی مرگ

ده سال ِ رفتــی و نمی میرم



ده سال بعد از حال این روزام

تو تــوی آغـــوش یکی خوابی

من گفتم و دکتر موافق نیست

تو بهتـــر از قرصـــای اعصابــی



ده سال بعـــد از حــال این روزام

من چهل سالم می شه و تنهام

با حوصـــله ،قرمز، سفید ، آبی

رنگین کمون می سازم از قرصام



می ترسم از هر چی که جا مونده

از ریمل ِ با گریـــه هـــــــا جـــــاری

از سایه روشن های بعد از ظهر

از شوهری کـــه دوستش داری



گرم ِ هم آغوشی و لبخندین

توُ بستر ِ بـــی تابتون تا صبح

تکلیف تنهـاییــم روشن بود...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : saba_maleke

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا