- ارسالیها
- 533
- پسندها
- 2,500
- امتیازها
- 12,773
- مدالها
- 12
ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم
ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم
چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم
به تو آری به تو یعنی به همان منظر دور
به همان سبز صمیمی به همین باغ بلور
به همان سایه، همان وهم، همان تصویری
که سراغش ز غزل های خودم میگیری
به همان زل زدن از فاصله دور به هم
یعنی آن شیوه فهماندن منظور به هم
به تبسم به تکلم به دلارایی تو
به خموشی به تماشا به شکیبایی تو
به نفس های تو در سایه سنگین سکوت
به سخن های تو با لهجه شیرین سکوت
شبحی چند شب است آفت جانم شده است
اول اسم کسی ورد زبانم شده است
در من انگار کسی در پی انکار من است
یک نفر مثل خودم عاشق دیدار من است
یک نفر...
ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم
چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم
به تو آری به تو یعنی به همان منظر دور
به همان سبز صمیمی به همین باغ بلور
به همان سایه، همان وهم، همان تصویری
که سراغش ز غزل های خودم میگیری
به همان زل زدن از فاصله دور به هم
یعنی آن شیوه فهماندن منظور به هم
به تبسم به تکلم به دلارایی تو
به خموشی به تماشا به شکیبایی تو
به نفس های تو در سایه سنگین سکوت
به سخن های تو با لهجه شیرین سکوت
شبحی چند شب است آفت جانم شده است
اول اسم کسی ورد زبانم شده است
در من انگار کسی در پی انکار من است
یک نفر مثل خودم عاشق دیدار من است
یک نفر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.