نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

همگانی "تاپیک جامع اشعار شاعران پارسی"

saba_maleke

کاربر نیمه فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
533
پسندها
2,500
امتیازها
12,773
مدال‌ها
12
  • #1,071


لیلا دوباره قسمت ابن السلام شد
عشق بزرگم آه چه آسان حرام شد



می شد بدانم که اینکه خط سر نوشت من

از دفتـــــر کــــدام شب بستــــه وام شد ؟



اول دلــم فراق تو را سرسری گرفت

و آن زخم کوچک دلم آخر جذام شد



شعر من از قبیله خونست خون من ،

فـــــواره از دلــــم زد و آمد کلام شد



ما خون تازه در تن عشقیم و عشق را

شعر من و شکوه تو ، رمز الدوام شد



بعد از تو باز عاشقـی و باز ... آه نه !

این داستان به نام تو اینجا تمام شد
 
امضا : saba_maleke

saba_maleke

کاربر نیمه فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
533
پسندها
2,500
امتیازها
12,773
مدال‌ها
12
  • #1,072


ای چشم هات، مطلع زیباترین غزل!

با این غــــزل، تغـــــزل من نیز مبتذل



شهدی که از لب گل سرخ تو می مکم

در استحاله جای عسل، می شود غزل



شیرینکم!به چشم و به لب خوانده ای مرا

تـا دل ســـوی کدام کشد قنــــد یا عسل؟



ای از همـــــه اصیـــل تـــــر و بـــی بدیل تـر

وی هر چه اصل چون به قیاست رسد، بدل



پر شد ز بی زمان تو، در داستان عشق

هر فاصله کــــه تا بـــه ابد بــــود، از ازل



انگار با تمـــام جهـــــان وصل مــی شوم

در لحظه ای که می کِشَمت تنگ در بغل



من در بهشتِ حتم گناهم، مرا چه کار

بـــا وعده ی ثواب و بهشتـان محتمل؟
 
امضا : saba_maleke

saba_maleke

کاربر نیمه فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
533
پسندها
2,500
امتیازها
12,773
مدال‌ها
12
  • #1,073


ما گشته‌ایم، نیست، تو هم جست‌وجو مکن
آن روزهـــــــــــا گذشــت، دگـــر آرزو مــــکن

در قلب من، سراغ غم خویش را مگیر
خاکستــر گـــــداخته را زیر و رو مکـن

در چشم دیگران منشین، در کنار من
ما را در این مقایسه بی آبرو مکــــن

راز من است غنچه لب‌های سرخ دوست
راز مــــــرا برای کســــی بازگــــو مکـــــن​


دیدار ما تصور یک بی‌نهایت است
با یکدگـــــــر دو آینه را رو برو مکن​
 
امضا : saba_maleke

saba_maleke

کاربر نیمه فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
533
پسندها
2,500
امتیازها
12,773
مدال‌ها
12
  • #1,074
دلم که آخر هر التماس می سوزد

به خاطر دل تو بی تماس می سوزد




هنوز چشم شما انتظار می گرید

و حجم خاطره ها نا سپاس می سوزد




غبار آینه ها هر غروب می ریزد

به صورتم اثر انعکاس می سوزد




تلاطم تن من ضرب شست باران خورد

به قالب غزلی بی لباس می سوزد




بیاد خنده ی دورت شکسته می رقصم

به قصد قربت بوی تو یاس می سوزد




و رد خشک قلم از غرور دستانت

غلاف می شود و آس و پاس می سوزد




و دست های مرا روی سینه می گیری

و دردهای دلت بی حواس می سوزد
 
امضا : saba_maleke

saba_maleke

کاربر نیمه فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
533
پسندها
2,500
امتیازها
12,773
مدال‌ها
12
  • #1,075
دو چشمی م**س.ت و همرنگ عسل داشت

بسی عاشق چو من او در محل داشت

خیابان از عبورش م**س.ت می شد

تو گویی خرمنی گل در بغل داشت




نگاهی دلربا و م**س.ت داری

به چشمت ، عالمی پابست داری

زبانم لال ، با این ناز و رفتار

تو در کار خدا هم دست داری !




شرابی خوش ، شبی در ساغرم ریخت

چه مستی ها از آن می، در سرم ریخت

گره واکرد از گیسو ، پس آنگه

همه شور جهان ، در بسترم ریخت




بسر شور جنون داری ، دل من

غمی از حد فزون داری ، دل من

نشد عشقی خریدارت ، دریغا

چه بختی واژگون داری ، دل من




هنوز عطرت درون خانه ، جاری ست

به سینه یاد خوبت ، یادگاری ست

به هرجا بنگرم ، بینم دو چشمت

تو گویی خانه ام آیینه کاری ست


لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : saba_maleke

saba_maleke

کاربر نیمه فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
533
پسندها
2,500
امتیازها
12,773
مدال‌ها
12
  • #1,076
بیته گلشن به چشمم گلخن آیو

واته گلخن به چشمم گلشن آیو

گلم ته گلبنم ته گلشنم ته

که واته مرده را جان بر تن آیو

(------------)




بوره بلبل بنالیم از سر سوز

بوره آه سحر از مو بیاموز

تو از بهر گلی ده روز نالی

مو از بهر دلارامم شو و روز

(------------)




قدح بر گیرم و سیر گلان شم

به طرف سبزه و آب روان شم

دو سه جامی زنم با شادمانی

وایم م**س.ت و به سیر لالیان شم

(--------------)




گلی که خوم بدادم پیچ و تابش

به اشک دیدگانم دادم آبش

در این گلشن خدایا کی روا بی ؟

گل از مو دیگری گیره گلابش

(-------------)




اگه جسمم بسوزی سوته خواهم

اگه چشمم بدوزی دوته خواهم

اگه باغم بری تا گل بچینم

گلی همرنگ و همبوی ته خواهم

(-----------)
...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : saba_maleke

saba_maleke

کاربر نیمه فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
533
پسندها
2,500
امتیازها
12,773
مدال‌ها
12
  • #1,077
بعد از سلام عرض شود خدمت شما

ما نیز آدمیـــــــــــــم بلا نسبت شما

بانوی من زیاد مزاحـــم نمی شوم

یکعمر داده است دلم زحمت شما

باور کنید باز همین چند لحظه پیش

با عشق باز بود سر صحبت شما

اما!هنوز هم که هنوز است به دلم

سر می زند زنی به قد و قامت شما

انگار سال هاست که کوچیده ای وما

بر دوش می کشیم غم غربت شما

ما درد خویش را به خدا هم نگفته ایم

تا نشکنیم پیش کسی حرمت شما

من بیش از این مزاحم وقتت نمی شوم

بانـــو خــــــــــدا زیاد کند عزت شما
 
امضا : saba_maleke

saba_maleke

کاربر نیمه فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
533
پسندها
2,500
امتیازها
12,773
مدال‌ها
12
  • #1,078
اين سيب را چگونـــــه دهــــــانی نچيده است

اين سيب را که اين همه سرخ و رسيده است

سيبی کــــــه عکس عادت و قانون جاذبه

سوی خودش تمام زمين را کشيده است

بی شک کليد روضه ی رضوان به دست اوست

آن باغبـــان کــــــه ميوه چنين پروريــــده است

بازار سيب سخت کســـــــاد است حيرتا!

اين سيب را خدا ز چه باغی خريده است

اين کيست اين که در تب سيبی چنين قشنگ

دست و دل از تمــــــام عـزيــــــزان بريده است

اين مرد اين که در پی يک ميوه ی حلال

از عرش تا به فرش خدا را دويده است

آری منم که در تب سيبی چنين قشنگ

اينگونـــــه رنگ سبز سرودم پريده است.
 
امضا : saba_maleke

saba_maleke

کاربر نیمه فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
533
پسندها
2,500
امتیازها
12,773
مدال‌ها
12
  • #1,079
سرما، اگر غلاف کند تازیانه را
غرق شکوفه می کنی ای عشق! خانه را


با سرخ گل بگوی که تیغی به من دهد
تیغی چنان که بگسلد این تازیانه را


هر میوه باغ و باغ بهاری شود اگر
تأئید تو به بار رساند جوانه را


کوچکترین نسیم ات اگر یاری ام کند
طی می کنم خزان بزرگ زمانه را


با اشکم آب دادم و با نورت آفتاب
وقتی دلم به یاد تو افشاند دانه را


ای عشق! ما که با تو کناری گرفته ایم
سر سبز و پر شکوفه بدار این کرانه را


با دست خود به شاخه ببندش وگرنه باز
توفان ز جای می کند این آشیانه را


عشق! ای بهار مستتر! ای آنکه در چمن
هر گل نشانه ای ست، توی بی نشانه را


من هم غزلسرای بهارم چو بلبلان
با گل اگرچه زمزمه کردم ترانه را


من عاشق خود توام ای عشق و هر زمان
نامی زنانه بر تو نهادم بهانه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : saba_maleke

saba_maleke

کاربر نیمه فعال
سطح
10
 
ارسالی‌ها
533
پسندها
2,500
امتیازها
12,773
مدال‌ها
12
  • #1,080
بلم آرام چون قويي سبكبال
به نرمي بر سر كارون همي رفت
به نخلستان ساحل قرص خورشيــــد
ز دامان افق بيرون همي رفت




شفق بازي كنان در جنبش آب
شكوه ديگر و راز دگر داشت
به دشتي پر شقايق باد سرمست
تو پنداري كه پاورچين گذر داشت




جوان پارو زنان بر سينه ي موج
بلم مي راند و جانش در بلم بود
صدا سر داده غمگين در ره باد
گرفتار دل و بيمار غم بود




دو زلفونت بود تار ربابم
چه مي خواهي از اين حال خرابم
تو كه با مو سر ياري نداري
چرا هر نيمه شو آيي به خوابم




درون قايق از باد شبانگاه
دو زلفي نرم نرمك تاب مي خورد
زني خم گشته از قايق بر امواج
سر انگشتش به چين آب مي خورد




صدا چون بوي گل در جنبش آب
به آرامي به هر سو پخش مي گشت
جوان مي خواند سرشار از غمي گرم
پس...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : saba_maleke

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا