نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

همگانی "تاپیک جامع اشعار شاعران پارسی"

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #1,121
این یکی از اسرار این عالم است که مولوی در این شعرش آورده است:

جمله بی قراریت
از طلب قرار توست
طالب بی قرار شو
تا که قرار آیدت

آن نفسی که با خودی
جمله شکار پشه ای
وان نفسی که بی خودی
پیل شکار آیدت

می گوید چون می خواهی زود به قرار برسی ،به استقرار برسی اینقدر بی تابی،بی قراری
تو طالب بی قراری باش بگو من همین را می خواهم،می خواهم بی قرار باشم و خواهی دید که قرار به سراغ تو می آید.


اگر چیزی را مستقیما خودش را نطلبید او به سراغ شما می آید.

به این معنا شک بسیار برتری دارد به آن جزم اولیه...

دکتر عبدالکریم سروش
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #1,122
خوندنش آرامش میده

چراغ عالم افروزم نمی‌تابد چنین روشن
عجب این عیب از چشم است یا از نو یا روزن
مگر گم شد سر رشته چه شد آن حال بگذشته
که پوشیده نمی‌ماند در آن حالت سر سوزن
خنک آن دم که فراش فرشنا اندر این مسجد
در این قندیل دل ریزد ز زیتون خدا روغن
دلا در بوته آتش درآ مردانه بنشین خوش
که از تأثیر این آتش چنان آیینه شد آهن
چو ابراهیم در آذر درآمد همچو نقد زر
برویید از رخ آتش سمن زار و گل و سوسن
اگر دل را از این غوغا نیاری اندر این سودا
چه خواهی کرد این دل را بیا بنشین بگو با من
اگر در حلقه مردان نمی‌آیی ز نامردی
چو حلقه بر در مردان برون می باش و در می زن
چو پیغامبر بگفت الصوم جنه پس بگیر آن را
به پیش نفس تیرانداز زنهار این سپر مفکن
سپر باید در این خشکی چو در دریا رسی آنگه
چو ماهی بر تنت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #1,123
با خیالت همه شب ، میگذرم از در میخانه ، نگارا
مدتی چشم براهم ، که کنی با دل دیوانه ، مدارا
بی وفایی نبود رسم رفاقت، شده ام سر به گریبان ،
من که از عشق تو لبریز شدم ، برده ز حد رسم وفا را
شده آیا که شبی تا به سحر ، در غم دلدار بنالی ،
اشک ریزد ز فراقت همه شب ، این دل سودا زده یارا ،
میروم از سر کویت ، نتوان کرد تحمل غم عشقت ،
از کجا اشک کند نرم دلی را ، که بود صخره ی خارا .
آه دل ، اشک ندامت چو ندارد اثری ، ای مه خوبان
لب به پیمانه نهم ، تا که ز خاطر ببرم ، زخم جفا را ،
همچو فرهاد ندارم ز لبت ،خاطره از بوسه ی شیرین
بعد مردن تو بخوان فاتحه، تا شاد کنی این دل مارا
عشق در دل چو بمیرد ، که نماند نه امیدی ، نه نشاطی ،
کن نظر بر رخ غمدیده ، که تفسیر کند دار فنا را ،
می روی کوی رقیبان ،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #1,124
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت
همه کس طالب یارند چه هشیار و چه م**س.ت
همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت
سر تسلیم من و خشت در میکده‌ها
مدعی گر نکند فهم سخن گو سر و خشت
ناامیدم مکن از سابقه لطف ازل
تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت
نه من از پرده تقوا به درافتادم و بس
پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت
حافظا روز اجل گر به کف آری جامی
یک سر از کوی خرابات برندت به بهشت

حافظ
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #1,125
چشمی دارم همه پر از صورت دوست
با دیده مرا خوشست چون دوست در اوست

از دیده دوست فرق کردن نه نکوست
یا دوست به جای دیده یا دیده خود اوست

#صائب_تبریزی
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #1,126
دلبری دارم که نامش ساغر دردانه است
خانه اش گلخانه جایش گوشه میخانه است

تا سحر ازباده هامست وغزلخوان میشود
بوی عطرش چون نسیمی از گل و گلخانه است

#مولانا
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #1,127
غم دل با تو نگویم که نداری غم دل
با کسی حال توان گفت که حالی دارد

طالب وصل تو چون مفلس و اندیشه گنج
حاصل آنست که سودای محالی دارد

عاقبت سر به بیابان بنهد چون سعدی
هر که در سر هوس چون تو غزالی دارد
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #1,128
‏از اون اشعار سعدی که باید با طلا نوشت:

هرکه عیب دگران پیش تو آورد و شمرد،
بی گمان عیب تو پیش دگران خواهد برد

#سعدی
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #1,129
از غزل های ناب حافظ

تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
حلقه پیر مغان از ازلم در گوش است
بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود
بر سر تربت ما چون گذری همت خواه
که زیارتگه رندان جهان خواهد بود
برو ای زاهد خودبین که ز چشم من و تو
راز این پرده نهان است و نهان خواهد بود
ترک عاشق کش من م**س.ت برون رفت امروز
تا دگر خون که از دیده روان خواهد بود
چشمم آن دم که ز شوق تو نهد سر به لحد
تا دم صبح قیامت نگران خواهد بود
بخت حافظ گر از این گونه مدد خواهد کرد
زلف معشوقه به دست دگران خواهد بود

دیوان حافظ غزل شماره 205
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #1,130

دلم گرفته اي دوست!

هواي گريه با من

گر از قفس گريزم،

كجا روم، كجا من؟

#سیمین_بهبهانی
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا