نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

همگانی "تاپیک جامع اشعار شاعران پارسی"

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #901
ما ترک سر بگفتیم، تا دردسر نباشد
غیر از خیال جانان، در جان و سر نباشد

در روی هر سپیدی، خالی سیاه دیدم
بالاتر از سیاهی، رنگی دگر نباشد

#سعدی
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] OLD LOVER

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #902

#هوشنگ_ابتهاج

امروز نه آغاز
و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی
که پس پرده نهان است

گر مرد رهی
غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن
هنر گام زمان است
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] OLD LOVER

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #903
من سراپا همه شرمم تو سراپا همه عفت

عاشق پا به فرارم تو که این درد ندانی


#استاد_شهریار
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] OLD LOVER

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #904
من خیال یار دارم، گر کسی را بر دل است

کز خیال او شوم، خالی، خیالی باطل است

چشم عیارش، به قصد خواب هرشب تا سحر

در کمین مردم چشم است و مردم، غافل است

#سلمان_ساوجی
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] OLD LOVER

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #905
تا حاصل دردم سبب درمان گشت
پستیم بلندی شد و کفر ایمان گشت

جان و دل و تن حجاب ره بود کنون
تن دل شد و دل جان شد و جان جانان گشت

#مولانا
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #906
انگار شاعر ازحال وزندگی این روزهامون نوشته



روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست

پرسید زان میانه یکی کودک یتیم
کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست

آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست
پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست

نزدیک رفت پیرزنی کوژپشت و گفت
این اشک دیدهٔ من و خون دل شماست

ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است
این گرگ سالهاست که با گله آشناست

آن پارسا که ده خرد و ملک، رهزن است
آن پادشا که مال رعیت خورد گداست

بر قطرهٔ سرشک یتیمان نظاره کن
تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست

پروین، به کجروان سخن از راستی چه سود
کو آنچنان کسی که نرنجد ز حرف راست

#پروین_اعتصامی
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #907
در آن حالی که حالم بازجویی
محالی را میسر می‌توان کرد

به خود واگرد ای دل زانک از دل
ره پنهان به دلبر می‌توان کرد

#مولانا
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #908
چرا نمی شناسی ام ؟!
چرا نمی شناسمت ؟
می دانم که مرا نمی شنوی
و من این را از سیبی که از دستت افتاد ؛ فهمیدم
دیگر به غربت چشمهایت خو کرده ام و
به دردهای باد کرده ی روحم که از قاب تنم بیرون زده اند
با توام بی حضور تو
بی منی با حضور من
می بینی تا کجا به انتحار وفادار ماندم تا دل نازک پروانه نشکند
همه ی سهم من از خود دلی بود که به تو دادم
و هر شب بغض گلویت را در تابوت سیاهی که برایم ساخته بودی گریستم
و تو هرگز ندانستی که زخم هایت ، زخم های مکررم بودند
نخ های آبی ام تمام شده اند
و گل های بُقچه چهل تیکه دلم ناتمام مانده اند .
باید پیش از بند آمدن باران بمیرم !



#حسین_پناهی
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #909
”گر تو آزاد نباشی، همه دنیا قفس است
هرکجا هست، زمین تا به ثریا قفس است

تا که نادان به جهان حکمروایی دارد
همه‌جا در نظر مردم دانا قفس است“

#فریدون_مشیری
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

¦[☆ Atrin ☆]¦›

نویسنده افتخاری
سطح
24
 
ارسالی‌ها
11,709
پسندها
10,744
امتیازها
67,173
مدال‌ها
23
  • #910
بحث ایمان دگر و جوهر ایمان دگر است
جامه‌پاکی دگر و پاکی دامان دگر است

کس ندیدیم که انکار کند وجدان را
حرف وجدان دگر و گوهر وجدان دگر است

کس دهان را به ثناگویی شیطان نگشود
نفی شیطان دگر و طاعت شیطان دگر است

کس نگفته‌ست و نگوید که دد و دیو شوید
نقش انسان دگر و معنی انسان دگر است

کس نیامد که ستاید ستم و تفرقه را
سخن از عدل دگر و قصۀاحسان دگر است

هرکه دیدیم به حفظ گلّه از گرگان بود
قصد قصاب دگر مقصد چوپان دگر است

هرکه دیدیم بهم ریخته احوالی داشت
موی افشان دگر و سینه پریشان دگر است

هرکه دیدم به خدمت کمری بست به عهد
مرد پیمان دگر و بستن پیمان دگر است

#معینی_کرمانشاهی
 
امضا : ¦[☆ Atrin ☆]¦›

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا