آهسته: گر خسته و بی جانم گر بی کس و حیرانم
عشق تو مرا سازد، آهسته که هوشیارم
در عمق صفای تو گر من نتوانم هست
آن شد که تو میخواهی، آهسته که من مستم
در جمع ملائک هست عشقی است مرا عشقی
ای دلبر زیبا روی، آهسته که سرمستم
گمشده: در پی چشمانت هر کجا میروم بیبهانه
همهی شهر را من گذشتم دانه به دانه
درد عشقت را دیدهام من شبانه
در پی تو که شهر میشناسد مرا عاشقانه
من که جز تو کسی را ندارم، ای یار من
عاشق را میکشی زیبای من