شاعر‌پارسی اشعار سینا اسعدی

  • نویسنده موضوع NASTrr
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 34
  • بازدیدها 1,042
  • کاربران تگ شده هیچ

NASTrr

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
17/9/19
ارسالی‌ها
7,952
پسندها
55,670
امتیازها
92,373
مدال‌ها
52
سطح
39
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #11
خبر از یار ندارم ، به کجا باید رفت؟
تا ببینم رُخ یارم ، به کجا باید رفت؟

طاقت از کف رَود اَر یار نبیند چشمم
بَهرِ دیدار نگارم ، به کجا باید رفت؟

نکند بر دل سنگش اثری داد و هَوار
خسته از داد و هَوارم ، به کجا باید رفت؟

هرچه کردم نه نشانی به کف آمد از یار
گره افتاده به کارم ، به کجا باید رفت؟

دل اگر تنگ شود وای به حال مجنون
وای از این دلِ زارم ، به کجا باید رفت؟

من نه ایّوبم و از صبر ندانم چیزی
رفته آرام و قرارم ، به کجا باید رفت؟

#سینا_اسعدی
 
امضا : NASTrr
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] OWLrr

NASTrr

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
17/9/19
ارسالی‌ها
7,952
پسندها
55,670
امتیازها
92,373
مدال‌ها
52
سطح
39
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #12
هنگامه ی صیدش همه تیرم به خطا رفت
بگریخت از این معرکه ی عشق، کجا رفت؟

دل هر چه که در چنته ی خود داشته از مهر
بخشید به آن یار که با جور و جفا رفت

از کار دل خویـش بماندم که هنـوزم
در بند همانم که ز من گشت رها، رفت

از خامیِ من بود که دلبستم و امروز
او در پی خویش است و ندانم که چرا رفت

ای دل بپذیر از تو گذشت، آنکه تو خواهی
ای دل بپذیر اصل حقیقت، بخدا رفت

من هرچه به پایش بنشستم که بماند
بی حاصلی شد حاصل من، با رقبا رفت

#سینا_اسعدی



 
امضا : NASTrr
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] OWLrr

NASTrr

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
17/9/19
ارسالی‌ها
7,952
پسندها
55,670
امتیازها
92,373
مدال‌ها
52
سطح
39
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #13

همچنان دل در گِرو داری نمیدانی چرا
بی جهت بر او امیدواری نمیدانی چرا


هر چه خواهد بر دل بی تاب میتازد ولی
بر نیاید از دلت کاری نمیدانی چرا


خیر هم از او ندیدی تا که جبرانش کنی
تا ابد بر او وفاداری نمیدانی چرا


سهم او از زندگانی خنده بر لب های او
سهم تو شد گریه و زاری نمیدانی چرا


سوختی چون شمع و شمع دیگری آورد او
باز با این حال پِی یاری نمیدانی چرا


#سینا_اسعدی

 
امضا : NASTrr
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] OWLrr

NASTrr

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
17/9/19
ارسالی‌ها
7,952
پسندها
55,670
امتیازها
92,373
مدال‌ها
52
سطح
39
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #14
تشنه ی یک نیم نگاهم من، نگاهم کرده ای؟
روز و شب مشغول آهم من، نگاهم کرده ای؟

از پریشان حالی اَم قدری پریشان گشته ای؟
غرق تقدیر سیاهم من، نگاهم کرده ای؟

خرّم و آباد و مستی و خرامان میروی
نااُمیدم من، تباهم من، نگاهم کرده ای؟

در میان خِیلِ مشتاقان وصلت، جانِ من
سوزنی در بین کاهم من، نگاهم کرده ای؟

سرزمین عاشقانت را تو شاهی دلبرا
از نگهبانان شاهم من، نگاهم کرده ای؟

راه را بر من نشان ده تا ببینم روی تو
خسته ای در بین راهم من، نگاهم کرده ای؟

#سینا_اسعدی



 
امضا : NASTrr
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] OWLrr

NASTrr

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
17/9/19
ارسالی‌ها
7,952
پسندها
55,670
امتیازها
92,373
مدال‌ها
52
سطح
39
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #15
زیر باران بودم و یادت کنارم بود، یار
در میان بی قراری ها قرارم بود، یار

در سکوتی عاشقانه در مسیری دلپذیر
این خیال بودنت، دار و ندارم بود، یار

زیر باران عشق بود و مهر بود و اشتیاق
اجتماعی اینچنینی انتظارم بود، یار

در تمام مدّتی که دور بودی از نظر
نقش رویت حک به سنگ روزگارم بود، یار

هر که گوید دست شستم من زتو باور نکن
عشق تو انعامی از پروردگارم بود، یار

از پریشان حالی گَهگاه من پرسیده اید
این نمیشد گر همیشه در کنارم بود یار

هر نسیمی کز دیارت میوزد یعقوب وار
عالمی را گویم این عطر نگارم بود، یار

#سینا_اسعدی


 
امضا : NASTrr
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] OWLrr

NASTrr

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
17/9/19
ارسالی‌ها
7,952
پسندها
55,670
امتیازها
92,373
مدال‌ها
52
سطح
39
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #16
سحری در پس شامِ غم و تنهایی نیست
تا به پیش نظر آن جلوه ی زیبایی نیست

او برفت و همه ی هست مرا با خود برد
درد هجران به دل انداخت، مداوایی نیست

خواهش از یار نکردم که به من باز آید
ز خدا خواستم از غیر تمنایی نیست

دلخور از یارم و دلتنگ به دیدارش هم
عطش وصل به جان است و شکیبایی نیست

او که را در نظرش دارد از آن میترسم
که بگویند مرا در دل او جایی نیست

تا که افسانه شود مِهـرِ میان من و او
سخت مجنون شدم افسوس که لیلایی نیست

ترسم آن روز بیاید که ز اشک شب و روز
بَهرِ دیدار رُخش دیده ی بینایی نیست

قصه ی عشق عجیب است چنان محتاجی
که جز آغوش خودش ملجأ و مأوایی نیست

همچو آن ماهی افتاده کنار ساحل
هوس آب به جان دارم و دریایی نیست

جگرم سوخت ز تنهایی و ای داد از آن
هیچ دردی به جگرسوزی تنهایی نیست...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : NASTrr
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] OWLrr

NASTrr

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
17/9/19
ارسالی‌ها
7,952
پسندها
55,670
امتیازها
92,373
مدال‌ها
52
سطح
39
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #17
چگونه دل کُنم از بند عشق تو آزاد
نشسته ای به دل هرگز نمیروی از یاد

اگر چه خانه خرابم ز داغ تنهایی
نظر به من نکن ای دوست خانه ات آباد

چنان عجین شده جانم به درد هجرانت
که از وصال تو دیگر نمیشوم دلشاد

به هستی اَم دگر امّیدی نیست، میدانی؟
کدام هستی؟ تمامش تو داده ای بر باد

شکایتی نکنم ترس تیغ خشم تو
کشننده تر شده از تیغ تیز هر جلّاد

سکوت مَرهَم این درد بی مداوا شد
کسی نمیشنود پس چرا کنم فریاد


#سینا_اسعدی


 
امضا : NASTrr
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] OWLrr

NASTrr

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
17/9/19
ارسالی‌ها
7,952
پسندها
55,670
امتیازها
92,373
مدال‌ها
52
سطح
39
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #18
شنیدم از منِ دلخسته بیزاری، عجب دارد
ندانستم چنین حسی به من داری، عجب دارد

برایم مظهر مهر و وفا بودی ولی دیگر
پشیمانی از این مهر و وفاداری، عجب دارد

برای دل شکستن هم دلِ سنگی نیازت بود
چرا اصرار داری بر چنین کاری، عجب دارد

به احوال خرابم، هم بگرید دوست و هم دشمن
نگردد از دو چشمت قطره ای جاری، عجب دارد

به ما گفتند میبیند تقاص کارِ خود ظالم
نمی‌بینم که محزون و گرفتاری، عجب دارد

#سینا_اسعدی


 
امضا : NASTrr
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] OWLrr

NASTrr

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
17/9/19
ارسالی‌ها
7,952
پسندها
55,670
امتیازها
92,373
مدال‌ها
52
سطح
39
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #19
روز و شب را به چه امّید به پایان ببریم
تا به کِی خوار شویم تا که محبت بخریم

ثروت اندوختن آخر به چه کار آید چون
وقت رفتن برسد بی‌کَس‌ و بی‌سیم و زریم

دلِ خوش هم که سرابی شده در وادیِ غم
تا ز یاران و رفیقان و جهان در خطریم

به تظاهر به ریا راه تواضع در پیش
خود بدانیم، در احوال جهان بی اثریم

داد مظلوم شنیدیم و نه انگار که هست
فخر بر خود بفروشیم که ماهم بشریم

خیرمان بر که رسیده که دعایی بکند
ما ز اعجاز دعای دگران بی خبریم

زندگی کردنمان هم شده غفلت یا خواب
ما بر این زندگی در بی خبری مفتخریم

#سینا_اسعدی
 
امضا : NASTrr
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] OWLrr

NASTrr

مدیر ارشد
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
تاریخ ثبت‌نام
17/9/19
ارسالی‌ها
7,952
پسندها
55,670
امتیازها
92,373
مدال‌ها
52
سطح
39
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیرکل
  • #20
برایم گو ز دلتنگی که بر شوقم بیفزایی
که گویم از جمالت محشری در حُسن و زیبایی

برایم گو که معنای محبت از من آموختی
که گویم با مُسمّاتر ز هر مفهموم و معنایی

برایم گو که دل بستی بر این دیوانه ی عاشق
که گویم عاشقی باید بر این چشمان شهلایی

برایم گو که شمع خانه ی متروک دل هستی
که گویم رخت بندد از دلم کابوس تنهایی

برایم گو هر آن چیزی که آرامم کند جانا
که گویم قصه ی آغاز عشق و شور و شیدایی‌

#سینا_اسعدی


 
امضا : NASTrr
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] OWLrr

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا