متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

شاعر‌پارسی اشعار سینا بِه منش

  • نویسنده موضوع VAN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 43
  • بازدیدها 869
  • کاربران تگ شده هیچ

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,457
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • #41
امروز
شب مهتاب نیست
ما اما
هم نوا می‌خوانیم
امشب شب مهتابه...
بگذار زمان را گم کنند
حال ما را ندانند
بگذار باورکنیم
یک شب مهتاب
ماه میاد تو خواب ...

 
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,457
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • #42
شادی دیروزم
که فقط تو
باورم می‌کردی...
آرزوی امروزم
که تو
فقط
باورم کنی.

 
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,457
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • #43
دیشب
باد چنان آمد
که ماه را با خود برد
خورشید
از صبح کلافه بود
هی فکر می‌کرد
چیزی را جایی جا گذاشته
نصف دنیا را دنبال آینه‌اش گشت
دم غروب
رفت و
لب دریا نشست
و هی از خودش می پرسید:
باد

ابرها را می آورد یا می‌برد؟!
 
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,457
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • #44
بز آوردیم
نشاندیم جای شیر
سلطان جنگل باشد

ما شیر می‌خواستیم و
فکر می‌کردیم
بز شیر می‌دهد
سال‌هاست
این بز نر
وعده‌ی شیر می‌دهد.
 
امضا : ~naz

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا