اشعار رهاشده کاربران مجموعه اشعار شیشه ای در زیر آوار |Hamusazadeh کاربر انجمن یک رمان

[Hamusazadeh]

با سنگ دلی
مرا در قفس زندگی زندانی کرده ای
با تحریم های ظالمانه
تحریم از عشق
محبت
حتی انسانیت
و تمام گزینه های رو میزم را برداشته ای
تنها یک گزینه زیر میز مانده است
آن هم
ارسال روحم به جهان آخرت

 

[Hamusazadeh]

دختر
چشمه زلال صداقت
آبشار بلند عطوفت
نور پاک خدا بر زمین
خجسته باد نام تو
ای نماد عشق
در این روزگار پرکینه
در این دیار بی مهری

 

[Hamusazadeh]

بیگانه تر از آنم
که بیگانه ام بدانی
و آشناتر از آن
که دوستم فرض کنی
خوبی عشق همین است
با دوست چنان بیگانه ای
که دوست با عشق

 

[Hamusazadeh]

غم
آشناترین آشنا
دوست دیرین
دوست بی ریا
همزاد من
همیشه مهمان قلب و ذهن من است
چه جای مهمان
که او خود صاحب خانه است
نزدیکتر از من به من است
همیشه
هر جا
تا من این خانه را ترک کنم

 

[Hamusazadeh]

من مات ترین شاه سفید
در صفحه شطرنج عشق
و تو
پیروزترین شاه سیاه
با اسبان بالدار
همه راه ها بر من بسته
تنها می توانم
خودم را از عرصه شطرنج زندگی
بیرون بیندازم

 

[Hamusazadeh]

حاضرم
یک بوسه از لبانت بدزدم
و ده برابر آن را پس بدهم
اگرچه تو چنان بخشنده ای
که یک برابر آن را
پس نمی گیری
خودت قضاوت کن
دزدی من حلال تر است
یا بخشندگی تو

 

[Hamusazadeh]

اینجا کسی نیست که عاشق باشد؟
آیا کسی هست که صادق باشد؟
دل دیوانه ی من را که برد با نیارد؟
هرکه خواهد که بیارد او منافق باشد

 

[Hamusazadeh]

اینجا شب است
اینجا همیشه شب است و تاریکی
به هر طرف که قدم بگذاری
چاه است و چاله و گودال
به هر سو که رو کنی
ظلمت است و گمراهی
اینجا خورشید طلوع نمی کند
خورشید هیچ وقت طلوع نمی کند
گرمای محبتی نیست
جهان اینجا منجمد است
اینجا هیچ کسی
تو را به خانه ی قلبش راه نمی دهد
قلبها در ظلمت یخ بسته اند