متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

Barana70

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
4
پسندها
6
امتیازها
0
  • #1,051

LEYLA MOSLEHI

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
375
پسندها
2,742
امتیازها
14,063
مدال‌ها
10
  • #1,052
سلام چند تا رمان معرفی میکنید که دختره قوی باشه و خیلی احساساتی و اینا نباشه که هی دختره گریه کنه
سلام
جاده سنتو فکر کنم دوست داشته باشید
 

PanahKamali123

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
14
پسندها
19
امتیازها
33
  • #1,053
سلام
قبلا یکی از کاربران اسم این رمان را با عنوان "داری میری" معرفی کرده بودند و گفته بودند اسم شخصیت دختر مارال است. چک بفرمایید
 

PanahKamali123

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
14
پسندها
19
امتیازها
33
  • #1,054

Fatemeh.hoseini

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
213
پسندها
1,989
امتیازها
11,933
مدال‌ها
10
  • #1,055
سلام چند تا رمان معرفی میکنید که دختره قوی باشه و خیلی احساساتی و اینا نباشه که هی دختره گریه کنه
پاییز آغاز زندگیست
 
امضا : Fatemeh.hoseini

azii

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
2
امتیازها
0
  • #1,057
دنبال رمانی که دختری به نام نازنینه که از ازدواج اجبار با پسر عمویش نیما توی صندوق عقب یه ماشین پنهان میشه میگردم ممنون میشم اگه راهنماییم کنید
 

Soodii

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #1,058
سلام دوستان.دنبال یه رمانم که دختر اگه اشتباه نکنم یه کافه داشت و یه پسری یه مغازه روبه کافه اون دختر داشت. که یبار اون پسربرای تولد دوست دخترش از اون دختر کافه کمک میخواد و اونا خونش دعوت میکنه که برای تولد کمکش کنه. و دراخر پیشنهاد ازدواج هم بهش میده.ممنون میشم.
 

..Sarina..

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #1,059
سلام دنبال یه رمانم که خاصه اش اینه :: شیوا دختری شیطونه و آزاده که به اجبار خانواده اش عروس خانواده ای مذهبی میشه و هی پسره رو حرص میده
 

Fatemeh.hoseini

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
213
پسندها
1,989
امتیازها
11,933
مدال‌ها
10
  • #1,060
سلام یه رمان چند سال پیش خوندم راجب یه دختر بود که برادر و پدرش پلیس بود.
پدره بازنشته بود و برادرش کار می‌کرد، برادره عاشق یه خلافکار شده بود که دختر خلافکار اخرش میمیره و پسر دختره رو برادره بزرگ میکنه.
دختر اصلی داستان عاشق همکار داداشش میشه اما بایکی دیگه ازدواج میکنه.
بعد از چند سال حامله نمیشه و میره دکتر و میگن اجاقش کوره.
مادرشوهرش ادم رو مخی بوده و دختره رو تحقیر میکنه دختره هم طلاق میگیره.
بعد همراه برادرش میرن شهر کسی که دختره عاشقش بوده اونجا پسره و یک پسر ددگه ازش خواستگاری میکنن
دختره هم با عشقش ازدواج میکنه
لطـــــــفا اسمش رو بگین
 
امضا : Fatemeh.hoseini

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
65
عقب
بالا