متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,417
پسندها
26,185
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • مدیر
  • #1,071
سلام یه رمانی بود ک دختره بعد از عقد جدا شده بود دکتر بود میره یه بیمارستان دیگه ولی شوهر سابقش میاد اونجا واسه کار بهد سهامدار اون بیمارستان یه پسر خیلی جدیه ک همش یه دختره اخطار میده بهد وسطای داستان دختره صیغه یکی میشه ک پسره قبلا دوسش داشت ولی بعد پسره میمیره و اون سهامداره ازش مواظبت میکنه
بانوی قصه
 
امضا : روحـــناهی

Aisa_

نو ورود
سطح
2
 
ارسالی‌ها
8
پسندها
200
امتیازها
983
مدال‌ها
2
  • #1,072
سلام یه رمان بود دختره با یه پسره چت میکرد و مسخرش میکرد بعد وقتی میره دانشگاه میفهمه پسره همون استادش بوده
یه آدماییم بودن تهدیدش میکردن دختررو

کسی اسمشو میدونه؟
 

mahsann

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
6
پسندها
8
امتیازها
3
  • #1,073
سلام
چندسال پیش یک رمان خوندم راجب یه دختر بود که اول رمان دبیرستانی بود و یه همسایه داشتن که دو تا پسر داشت پسر کوچکتره پلیس بود و عاشق دختره و دختره هم دوستش داشت ولی هیچ کدوم از علاقه يکديگر با خبر نبودند دختره با دوستاش سر به سر پسره میزارن پسره هم با دوستاش سر به سر دوستای دختره و خود دختره میزارن اما بعد دختره پشیمون میشه از این کارا و اینکه دختره میخواد بره رشته افسری برای دانشگاه اما پسره هی میگه خطرناکه و به درد دختر نمیخوره و آخرش هم دختره میره قسمت هواپیما اینا فکر کنم برای نگهبانی و اینجور چیزا
خانواده پسره هم توی همون قسمت های اول میرن خواستگاری دختره اما دختره فکر میکنم برای پسره بزرگه اومدن برای همین رد میکنه اون خونواده یادم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

mahsann

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
6
پسندها
8
امتیازها
3
  • #1,074
سلام
چندسال پیش یک رمان خوندم راجب یه دختر بود که اول رمان دبیرستانی بود و یه همسایه داشتن که دو تا پسر داشت پسر کوچکتره پلیس بود و عاشق دختره و دختره هم دوستش داشت ولی هیچ کدوم از علاقه يکديگر با خبر نبودند دختره با دوستاش سر به سر پسره میزارن پسره هم با دوستاش سر به سر دوستای دختره و خود دختره میزارن اما بعد دختره پشیمون میشه از این کارا و اینکه دختره میخواد بره رشته افسری برای دانشگاه اما پسره هی میگه خطرناکه و به درد دختر نمیخوره و آخرش هم دختره میره قسمت هواپیما اینا فکر کنم برای نگهبانی و اینجور چیزا
خانواده پسره هم توی همون قسمت های اول میرن خواستگاری دختره اما دختره فکر میکنم برای پسره بزرگه اومدن برای همین رد میکنه اون خونواده یادم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Intj_a

نو ورود
سطح
8
 
ارسالی‌ها
10
پسندها
1,334
امتیازها
9,483
مدال‌ها
6
  • #1,075
سلام یه رمان ترسناکی بود که یه دختره با فامیلاش میرن ویلای شمال بعد یه دفینه ای هم این وسط هست و دفینه رو پیداش میکنن و عروسکه نفرین شده ای هم پیدا میکنن و ...
 

Htuv

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
6
پسندها
9
امتیازها
3
  • #1,076
سلام وقت بخیر
من دنبال ی رمانی هستم ک قبلا خوندم و فکر میکردم اسمش دالان بهشت هس ولی الان ک سرچ میکنم رمان دیگه‌ای رو بالا میاره:145:
خلاصه رمان اینطوری بود ک یه دختری با خواهر و برادر کوچیک ترش زندگی میکرد و مامانشم جلو چشماش فوت کرده بودو دختره خودش تنها خرج خواهروبرادرشو میداد بعد این دختره عاشق یکی از پسرای فامیلشون بود پسره ی روز میاد دنبالش ک بیا با هم فرار کنیم ولی دختره بخاطر خواهروبرادرش نمیره باهاش
دختره میره تو ی خونه پرستار ی پیرزن ویلچر نشین میشه که ۵ تا پسر داره که توی رمان پیرزنه داستان زندگی خودشو هم برای دختره تعریف میکنه و میگه ک من قبلا عاشق یکی بودم و باهاش فرار کردم و بعد خواستگارم ما رو پیدا کرد و عشقم جلو چشمم با گلوله کشته شد درحالی ک من ازش حامله بودم و بعد با...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Htuv

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
6
پسندها
9
امتیازها
3
  • #1,077
سلام یه رمان ترسناکی بود که یه دختره با فامیلاش میرن ویلای شمال بعد یه دفینه ای هم این وسط هست و دفینه رو پیداش میکنن و عروسکه نفرین شده ای هم پیدا میکنن و ...
شاید رمان نفر پنجم باشه اون رمانو چک کن
 

Fatima2022

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
2
امتیازها
0
  • #1,078
من دنبال یه رمانی هستم که ی دختره کم سن عاشق یه مرد ۳۰ و خورده ای ساله شده بود ولی در اخر با داداش اون ازدواج کرد
پسرا از بازمانده های جنگ بودن و خاطرات جنگ داداش کوچیکتره رو اذیت میکرد
میشه لطفا اسمشو اگه میدونید بگید
 

BlaCkfloWeR

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
979
پسندها
14,821
امتیازها
37,073
مدال‌ها
23
  • #1,079
سلام
یه رمان بود که فک کنم توی خود انجمن تایپ میشد و ژانرش طنز بود درباره یه خانواده بود که توی یه اپارتمان زندگی میکردن و دختر خانواده رو بخاطر اضافه وزنش بشکه صدا میکردن و خانواده‌شون یه رستوران داشتن
فقط همین اندازه یادمه اگه اشتباه نکنم اسمش درد سر سر به در بود ولی شاید اسمش عوض شده باشه چون پیداش نکردم
رمان سر‌به‌سر دردسر
به لطف سمج بازی من از متروکه در اومده می‌تونید بخونیدش
این لینکشه
 
آخرین ویرایش
امضا : BlaCkfloWeR

Fatemeh.hoseini

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
213
پسندها
1,989
امتیازها
11,933
مدال‌ها
10
  • #1,080
من دنبال یه رمانی هستم که ی دختره کم سن عاشق یه مرد ۳۰ و خورده ای ساله شده بود ولی در اخر با داداش اون ازدواج کرد
پسرا از بازمانده های جنگ بودن و خاطرات جنگ داداش کوچیکتره رو اذیت میکرد
میشه لطفا اسمشو اگه میدونید بگید
اسطوره
اسم مرد بزرگه دیاکو برادرش دانیار و خود دختره شاداب
 
امضا : Fatemeh.hoseini

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
65
عقب
بالا