- تاریخ ثبتنام
- 10/4/21
- ارسالیها
- 2
- پسندها
- 13
- امتیازها
- 30
سطح
0
نه گناهکار نبود.. پسره واقعا حافظه ش رو از دست داده بود.. حتی وقتی فکر میکردن شوهرش مرده برادر شوهرش خواست باهاش ازدواج کنه اما دختره قبول نکرد.. بعد از عروسی همین برادر شوهرش فکر کنم شوهرش رو دید... یه شب شوهرش رو میبرن به مهمونی بعد دختره عروسک میذاره تو لباسش واسه شوخی و خلاصه همین کارش باعث میشه حافظه پسره برگرده...اسم رمان گناهکار هستش که خیلی هم معروفه.
یک جلدیه ، دختره توی نامزدی دوستش شوهرشو که فکر می کرده مرده می بینه ولی پسره میگه اشتباه می کنی من شوهر تو نیستم من برادر نامزد دوستتم که شبیه شوهر توعم در صورتی که دروغ میگه و دلیلش هم بیماری قلبیشه که نمی خواد دختره باهاش بدبخت بشه