سلام
یک رمان بود که دختره خیلی آروم و مودب بود بعد با یه پسری آشنا میشه که اونم خیلی آروم بود فکر کنم پسره دوست برادرش بود
بعد اینا عاشق هم دیگه میشن و ازدواج میکنن ولی پسره عوض میشه و دختره رو اذیت میکنه بعد ول میکنه میره دختره هم برمیگرده پیش خانوادهش ولی قبولش نمیکنن به جز برادرش بعد هم براش خونه میگیره اینم یه مدت اونجا زندگی میکنه میره بعد پسره برمیگرده
بقیهش رو یادم نبست که چرا رفت