سلام اسم رمان کسی میدونه
دختره برای جشن فارق التحصیلی پسرخاله اش میره..وقتی داخل اتاق داره حاضر میشه با خودش حرف میزنه یک پسره تو تاریکی اتاق وایستاده دختره میبینه پسره شریک شوهر خاله دخترس کم کم باهم اشنا میشن پسره میره خواستگاری دختره ولی دو دله جواب بده خانوادش اصرار میکنن جواب بده ازدواج کن بهتراز این نمیاد....
دخترم دنبال کار میگرده بعد هرجا میره کار جور نمیشه بعد به عنوان منشی فکر کنم میره شرکت پسره
دختره برای جشن فارق التحصیلی پسرخاله اش میره..وقتی داخل اتاق داره حاضر میشه با خودش حرف میزنه یک پسره تو تاریکی اتاق وایستاده دختره میبینه پسره شریک شوهر خاله دخترس کم کم باهم اشنا میشن پسره میره خواستگاری دختره ولی دو دله جواب بده خانوادش اصرار میکنن جواب بده ازدواج کن بهتراز این نمیاد....
دخترم دنبال کار میگرده بعد هرجا میره کار جور نمیشه بعد به عنوان منشی فکر کنم میره شرکت پسره