«یلدا» یعنی یک دوستت دارم طولانی از لب‌هایی که یک سال سکوت کرده بودند.

مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

هستی۹۹

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
5
پسندها
16
امتیازها
33
  • #2,441
دنبال یه رمان دیگه می گردم ولی اسمش دو ساله یادم رفته،،
دختره فکر کنم اسمش آیلین که از بچگی مادرش تصادف میکنه میمیره و پدرش هم از ناراحتی زیاد میره آسایشگاه،که میره پیش خانواده عموش زندگی میکنه ،که پسر عموش خیلی هواش داره و مراقبش ولی دختره کم کم عاشق پسر عمو میشه ،ولی پسر عمو نمیدونه، دختره کمی افسرده هم هست که زن عموش باهاش زیاد خوب نیست،که دختره به پسر عمو ابراز میکنه عشقش و اونم عاشق آیلین میشه و طی جریاناتی آیلین با خالش میره خارج که برمیگرده پسر عمو باهاش قهر میکنه بقیش یادم نیست ولی در اخر پسر عمو ام اس میگیره ،لطفا برام پیدا کنید ،متشکرم
سلام ، خودم اسم این رمان پیدا کردم،اسمش( پتک نمکی)،شاید کسی دنبالش باشه
 

melin f

نویسنده ادبیات
سطح
13
 
ارسالی‌ها
485
پسندها
3,076
امتیازها
17,083
مدال‌ها
15
  • #2,442
سلام
رمانی بود که دختر رشته تئاتر کار میکرد خواهرش مرده بود و دوتا بچه داشت که پیش پدر شوهره بودن و این دختره میرفت بهشون سر میزد ولی پدر شوهره نمیزاشت بعد برادر شوهره اومد اسمش حامی بود که عاق دختره میشه
بانوی قصه
 
امضا : melin f

سیسی

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
4
پسندها
2
امتیازها
3
  • #2,443
سلام بچه ها اگه لطفا اسم رمان کسی میدونه بگه
رمان درباره دختریه که وقتی نوجوان بود به پسر خاله اش ابراز علاقه میکنه پسر خالش هم دختر مسخره میکنه تو بچه ای فلان پسره.. میره خارج برای ادامه تحصیل (اسم پسره شاهین بود یا شروین ولی نقشه اصلی نیست)دختره هم افسرده میشه ولی دختر خیلی تغییر میکنه ازاد میشه حرف کسی براش مهم نیست پدرشم درجریانه بخاطر چی اینطوری شده یک روز کابوس میبنه پسره خالش داره مسخرش میکنه از خواب میپره پدرش بهش میگه بازم کابوس دیدی دختر به روی خودش نمیاره بعد به دختر میگه پسرخالت از خارج میخواد بیاد براش میخوان جشن فارق التحصیلی بگیرن مامان دختر بزور میبردش اونجا با شریک شوهر خالش اشنا میشه کمکم عاشق هم میشن
(دختر مامانش همش بهش گیر میده حساسه با خالش خیلی رقابت داره میخواد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Hosseini 0

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #2,444
سلام همگی، چند سال پیش یه رمان خوندم مطمئن نیستم ولی فکر کنم دو جلدی بود... دختره و پسره باهم ازدواج میکنن بعد پسره تصادف میکنه و همه فکر میکنن مرده ولی بعد از چند وقت دختره از عروسی یکی از دوستاش برمیگشته که به طور اتفاقی شوهرش رو میبینه و میفهمه شوهرش نمرده بوده... پسره حافظه ش رو از دست داده بوده و دختره رو یادش نمیاد... یه زن و مرد پسره رو نجات داده بودن و پیش خودشون نگه داشته بودن...بعدش دیگه با کمک دختره خوب میشه... فکر میکنم این اتفاقات واسه جلد دو بود.. البته اگه همونطور که فکر میکنم رمان دو جلدی بوده باشه... ممنون میشم اگه کسی اسمش رو میدونه بهم بگه..
سلام پیداش کردین شما؟؟ اگه آره میشه لطفا بهم بگید اسمشو دوساله دنبالشم ممنونم
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m._.r

ستاره من

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
21
پسندها
40
امتیازها
40
  • #2,445
سلام یک رمان بود دختره دانشجوی رشته فیزیک بود و بعد بورسیه می شود آلمان در آنجا برای تکمیل دوره از طرف دانشگاه به آمریکا می ررود از او می خواهند در همان جا بماند قبول نمی کند به ایران می آید یادم نیست خانواده اش چی شده بودند فقط یادم قبل از رفتن خانه و یک زن که در خانه بود به او بی بی می گفت...
 

سیسی

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
4
پسندها
2
امتیازها
3
  • #2,446
سلام اسم رمان کسی میدونه
دختره برای جشن فارق التحصیلی پسرخاله اش میره..وقتی داخل اتاق داره حاضر میشه با خودش حرف میزنه یک پسره تو تاریکی اتاق وایستاده دختره میبینه پسره شریک شوهر خاله دخترس کم کم باهم اشنا میشن پسره میره خواستگاری دختره ولی دو دله جواب بده خانوادش اصرار میکنن جواب بده ازدواج کن بهتراز این نمیاد....
دخترم دنبال کار میگرده بعد هرجا میره کار جور نمیشه بعد به عنوان منشی فکر کنم میره شرکت پسره
 

مهسا ذ

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
45
پسندها
70
امتیازها
103
  • #2,447
سلام دنبال یک رمانم که دختره نمیدونم مهندس کشتیه چیه فقط یادمه توی کارایی هست که مردا بیشتر کارمیکنن روی آب وشاید سد سازی یک آقاهی که مدیر یک شرکته بهش پیشنهادمیده باهاش ازدواج صوری کنه تابتونه اقامت یک کشوری روبگیره که قبلن دوست دخترش روفرستاده اونجا تااینم با گزینه متاهل بودن بره اونجا پیش دوست دخترش اما وقتی میره پیش دوست دخترش پشیمون میشه وبرمیگرده پیش همین خانم که باهاش ازدواج صوری کرده بوده.
به پای خورشید نام رمان هستش
 

مهسا ذ

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
45
پسندها
70
امتیازها
103
  • #2,448
سلام یه رمان هستش که دختره بارداره مجبور میشه با برادر شوهرش ازدواج کنه ، پدر شوهرش قصد جونش میکنه ، یه جا هم برادر شوهره همه چیزش و میزنه به نام دختره خودش میره زندان ، آخرش با هم خوب میشن
 

Baresh_eimani

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
0
امتیازها
0
  • #2,449
سلام من دقیق یادم نیست درمورد رمان
ولی درمورد یه دختری بود که پدر و مادرش از هم طلاق گرفته بودن و بعد از یه مدت دختره میره پیش پدرش زندگی کنه اونجا مردیو میبینه فک کنم از اقوام پدرش بود که مرده همسرشو از دست داده بود و دختره کم کم بهش علاقه مند میشه
 

سیسی

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
4
پسندها
2
امتیازها
3
  • #2,450
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
پاسخ‌ها
0
بازدیدها
84
عقب
بالا