مباحث متفرقه پیدا کردن رمان‌های بی‌نام

arialanjh

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
21/4/25
ارسالی‌ها
1
پسندها
0
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #2,541
سلام من دنبال ی رمان میگردم که اسمشو فراموش کردم ،راجع به ی دختریه به اسم پرنیان که پدرش وکیله و به خیلی وقت پیش ی پرونده رو قبول نمیکنه چون خیلی وکیل معتقدیه و میدونسته که شخصی که طرف این پروندس آدم درستی نیست اون پروندرو قبول نمیکنه ،اما مثل اینکه اون شخص اون پرونده رو برنده میشه و باعث میشه که یک خانواده بدبخت بشن ،حالا پسر اون اون خانواده که بدبخت شدن بزرگ شده و خیلی ام پولدار شده و فکر میکنه عامل بدبختیش پدر پرنیانه پس با نقشه به پرنیان نزدیک میشه و باهاش ازدواج میکنه تا انتقام بگیره و بعداز ازدواج همه چیو به پرنیان میگه و طلاقش میده
 

arazm

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
2/5/25
ارسالی‌ها
4
پسندها
0
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #2,542
سلام من دنبال یه رمان هستم که پسره طلا فروشه و یه زن حامله میاد توی طلا فروشیش برای فروش حلقش و هموم موقع دردزایمان میگیردش و پسره کمکش میکنه و کنار خوندش بهش خونه میده عاشقش میشه صیغش میکنه خود پسره هم یه بار ازدواج کرده بوده طلاق گرفته
اگه متونین برای پیدا کردنش کمکم کنین ممنون میشم
 

arazm

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
2/5/25
ارسالی‌ها
4
پسندها
0
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #2,543
سلام یه رمان قبلاخوندم دختر عاشق پسر داییشه و پسره بهش بی اعتنایی میکنه و پسربا دختر همسایشون ازدواج میکنه و دختره هم با خواستگارش که مذهبیه ازدواج میکنه و بعد عاشق اون میشه پسره براش یه باغچه توی حیاط درست میکنه و گل میکاره توش
ممنون میشم بهم بگین
 

samiraoooo

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
2/5/25
ارسالی‌ها
2
پسندها
1
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #2,544
سلام اسم این رمان رو میخواستم
یه دختره پدرش مرده بود ولی مادرش زنده بود
با یه پسر به اسم امیر ازدواج کرده بود و یه بچه داشتن اما انگار پسره خلافکار بود که دختره طلاق گرفته پسره هم برای اینکه برگردع نمیزاشت بچشو ببینه و میخواست با یه دختر با فامیلی مختاری ازدواج کنه تا دختره برگرده و یادمع یه سگ گنده هم داشت
ممنون میشم اسم رمان رو بگید
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] "Taraneh"

samiraoooo

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
2/5/25
ارسالی‌ها
2
پسندها
1
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #2,545
سلام من دنبال یه رمان هستم که پسره طلا فروشه و یه زن حامله میاد توی طلا فروشیش برای فروش حلقش و هموم موقع دردزایمان میگیردش و پسره کمکش میکنه و کنار خوندش بهش خونه میده عاشقش میشه صیغش میکنه خود پسره هم یه بار ازدواج کرده بوده طلاق گرفته
اگه متونین برای پیدا کردنش کمکم کنین ممنون میشم
شاه مقصود هست
 

arazm

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
2/5/25
ارسالی‌ها
4
پسندها
0
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #2,546
سلام یه رمان قبلاخوندم دختر عاشق پسر داییشه و پسره بهش بی اعتنایی میکنه و پسربا دختر همسایشون ازدواج میکنه و دختره هم با خواستگارش که مذهبیه ازدواج میکنه و بعد عاشق اون میشه پسره براش یه باغچه توی حیاط درست میکنه و گل میکاره توش
ممنون میشم بهم بگین

شاه مقصود هست
مرسیییییییی
 

eblisss3

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
4/5/25
ارسالی‌ها
2
پسندها
2
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #2,547
«دختر زمین بود. با هر قدمی که بر خاک می‌گذاشت، بوی زندگی را در ریه‌هایش می‌کشید. دلش می‌خواست مثل گندم، آزاد در باد برقصد، نه در کیسه‌ای بسته، منتظر آسیاب.» اسم این رمان رو کسی یادشه؟ دستگاه بسته بندی
 

Madelyn_2003

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
5/3/25
ارسالی‌ها
2
پسندها
1
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #2,548
یک رمانی خوندم که دختره توی یه شرکت شروع به کار می‌کنه و عاشق پسره میشه. اسم پسره ارسطو بود فکر کنم یا یه همچین اسمی. دختره هی خون دماغ میشه بعد می‌ره ازمایش میده جواب آزمایش احتمال سرطان داده. دختره می‌ره امام زاده و بعدش موهاشو ماشین می‌کنه و اینا بعدا میفهمن که جواب آزمایش اشتباه بوده و دختره نارسایی کلیه داره. بعد فکر کنم پسر عمه دختره بود که میاد خونشون و هی به دختره میخواد نزدیک بشه و زوری می‌خوان دختره رو شوهر بدن به پسر عمش. دختره برای خواستگاریش فرار می‌کنه و می‌ره چند روزی یه جا پناه میگیره. بعد اون پسری که دوستش داره میاد براش غذا اینا میاره. بعد فکر کنم وقتی برمیگرده بابای دختره انقدر میزنتش که حالش بد میشه میبرنش بیمارستان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

maramir

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
10/5/25
ارسالی‌ها
1
پسندها
0
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #2,549
سلام بنده دنبال یه رمان میگردم که فقط یه خلاصه ازش یادم مونده ،درباره یه خانوم بود که توی یه کارخونه کار میکرد، صاحب کارخونه هواشو داشت ولی پسر اون صاحب کارخونه ازش خوشش نمیومد و قضاوتش می‌کرد، دختره هم چادری و با ایمان بود و آخرش اون دوتا باهم ازدواج کردن ،متاسفانه نه اسم رمان و نه شخصیت هارو یادم نمیاد و دلم میخواد دوباره بخونمش
 

rozalyn

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
14/5/25
ارسالی‌ها
3
پسندها
2
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #2,550
سلام
من دنبال یه رمان میگردم که اسم شخصیت دختر و پسرش یادم نیست ولی داستان از این قراره که دختر داستان یه بابا مفنگی داره که میخواد معامله‌ش کنه یا بفروشتش که این زرنگی میکنه و فرار میکنه خلاصه طی اتفاقاتی پرستار یک سرگردی سرهنگی چیزی میشه و شبانه روز ازش مراقبت میکنه و اینا همه چیزشون با هم میشه با هم میخوابن و با هم غذا میخورن و با هم بیرون میرن و فوق العاده وسواس داره رو دختره اذیتش میکنه.. اینا عاشق هم میشن ولی پسره نمیگه دوست دارم .. بلاخره پسره خوب میشه و برمیگرده سرکارش و دختره رو هم با خودش میبره اداره و میاره ولی بازم نمیزاره دختره بره فکر میکنم صیغه شه و یهو از ناکجا نامزد پسره که به خاطر پولش میخواسته و بعد از اتفاقی که واسه پسره افتاده ولش کرده بود برمیگرده و خودشو به پسره...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4,692
بازدیدها
2M
عقب
بالا