متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه توییت‌های رمانی

  • نویسنده موضوع SHIRIN.SH
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 419
  • بازدیدها 10,902
  • کاربران تگ شده هیچ

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
سطح
48
 
ارسالی‌ها
13,757
پسندها
128,110
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #41
من به عنوان یه نویسنده: *عقده‌ی اصیل بودن رو گرفتم و مدام مراقبم نکنه از یه هنرمند دیگه کپی کرده باشم، عه از اون عبارت نمی‌تونم استفاده کنم یه نفر فروردین سال ۱۲۰۰ استفاده‌ش کرده!*

من به عنوان یه خواننده: *با خوشحالی ۲۳۵۸۹۷۵۴۲۱۱ نسخه از یک طرح داستانی می‌خواند*​
 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
سطح
48
 
ارسالی‌ها
13,757
پسندها
128,110
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #42
وقتی دارم می‌نویسم: اوه ایول! این شخصیت حتما باید این کار رو انجام بده، خیلی منطقی و طبیعیه!

وقتی دارم ویرایش می‌کنم: دقیقا چــــــــــــــرا این دختر توی این فصل سیزده بار در رو باز و بسته می‌کنه؟!​
 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
سطح
48
 
ارسالی‌ها
13,757
پسندها
128,110
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #43
چطور زندگی مردم رو نابود کنیم؟

قدم اول: یه کتاب بنویسین.
قدم دوم: شخصیت‌های فوق‌العاده جذاب خلق کنین.
قدم سوم: بکشینشون​
 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
سطح
48
 
ارسالی‌ها
13,757
پسندها
128,110
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #44
کسی که کتابش رو به بقیه قرض می‌ده، باید یه دستش رو قطع کرد.
و کسی که کتاب رو بعد از قرض گرفتن و خوندنش، بر می‌گردونه، باید هر دو دستش رو قطع کرد‌.
"قانون اساسیِ انجمن کرم‌های کتاب_ بخش مجازات_اصلِ 245"​
 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
سطح
48
 
ارسالی‌ها
13,757
پسندها
128,110
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #45
*وقتی یه نفر تاریخچه‌ی جستجوی گوگلم رو می‌بینه*
من: واسه یه کتابی بود که داشتم می‌نوشتم!
من: واسه کتاب بود!
من: بخدا راست میگم!
من: باید حرفم رو باور کنی!
من: :458073-23caaa916c7c80630299ad4d3e09bb06:
 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
سطح
48
 
ارسالی‌ها
13,757
پسندها
128,110
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #46
من: یه روز کتابم چاپ و معروف می‌شه، یه فندوم گنده براش درست می‌شه، براش فن‌فیکشن می‌نویسن و فن‌آرت می‌کشن، نتفلیکس هم یه اقتباس ازش می‌سازه، همه قراره بشناسنش و–
اعضای خانواده: داری روی چی کار می‌کنی؟

من: اممم... هیچی.​
 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
سطح
48
 
ارسالی‌ها
13,757
پسندها
128,110
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #47
نویسنده بودن فقط اونجاش که مشکوک میشی نکنه آدمای دیگه‌ای قبل از تو ایده‌ی تو رو نوشتن:(​
 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
سطح
48
 
ارسالی‌ها
13,757
پسندها
128,110
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #48
زمانی می‌فهمی نویسنده‌ای که می‌خوای یه استراحت ۱۵ دقیقه‌ای بکنی که ۱۰ ماه طول می‌کشه.​
 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
سطح
48
 
ارسالی‌ها
13,757
پسندها
128,110
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #49
منی که دارم داستان خودم رو می‌خونم: عجب، موندم بعدش چی می‌شه.
یادم میاد که بعدش رو خودم باید بنویسم: لعنتی!​
 
امضا : SHIRIN.SH

SHIRIN.SH

مدیر بازنشسته
سطح
48
 
ارسالی‌ها
13,757
پسندها
128,110
امتیازها
96,873
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #50
من: گریه می‌کنم چون مجبورم منتظر یه کتاب وایسم*
من: گریه می‌کنم چون کتاب رو گرفتم*
من: گریه می‌کنم چون کتاب خوشگله*
من: گریه می‌کنم چون عاشقشم*
من: گریه می‌کنم چون دارم می‌خونمش*
من: گریه می‌کنم چون شخصیت‌ها خیلی گوگولی‌ان*
من: گریه می‌کنم چون شخصیت موردعلاقه‌م می‌میره*
من: گریه می‌کنم چون کتاب رو تموم کردم*
من: گریه می‌کنم چون تموم شد*
من: گریه می‌کنم*​
 
امضا : SHIRIN.SH

موضوعات مشابه

عقب
بالا