متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

چکیده نگار چکیده‌نگار رمان تیرمستی | FATEME078 نویسنده افتخاری انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع FATEME078❁
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 25
  • بازدیدها 1,358
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

FATEME078❁

نویسنده انجمن
سطح
46
 
ارسالی‌ها
2,578
پسندها
64,522
امتیازها
66,873
مدال‌ها
50
سن
25
  • نویسنده موضوع
  • #21
اگه دوباره برمی‌گشتیم به همون روزی که بهم گفتی بیا باهم فرار کنیم، باهات میومدم زویا ...
دیر شده بود. برای تکرار گذشته فرصتی باقی نمانده بود! ما دیگر آدم های سابق نبودیم. گویی پادشاهی فرانسه را با آن شکست اسفناک و مرگ هزاران جوان در خاک روسیه دوباره به ناپلئون بدهی!
 
امضا : FATEME078❁

FATEME078❁

نویسنده انجمن
سطح
46
 
ارسالی‌ها
2,578
پسندها
64,522
امتیازها
66,873
مدال‌ها
50
سن
25
  • نویسنده موضوع
  • #22
-‌ می‌گن مردها بیشتر از زنها تحمل انکار درد سنگین از دست دادن عزیزانشون رو دارن...اما حالا که تو رو می بینم، تویی که از نگاه من
قوی‌ترین...دختر نه، قویترین آدمی، ایمان آوردم به اینکه دیالوگ های معروف فیلم ها، سخن بزرگان، هر چی تو هر کتابی اومده که میگه باید مثل یه مرد سوگواری کرد، همه چرندن! تو یک سال گذشته خونه آرزوهات
تبدیل شد به ماتم‌کده و باز تو خود تو نباختی. پس... .
میان حرف‌های سرشار از غُلوش می‌پرم.
- حامد! من از همه زودتر شکستم! فقط رفیقی مثل تو رو داشتم که شکسته هام رو جمع کنه.
پلک برهم می‌فشارم و نوک انگشتانم یخ میزنند. محکم می‌گوید:
- قهوه تلخی بود ولی نه به اندازه تلخی حرف هات!
 
امضا : FATEME078❁

FATEME078❁

نویسنده انجمن
سطح
46
 
ارسالی‌ها
2,578
پسندها
64,522
امتیازها
66,873
مدال‌ها
50
سن
25
  • نویسنده موضوع
  • #23
- مگه عشق شناخته شدنیه؟ شاید یه نفر بعد سال‌ها با یه نفر رابطه داشتن یه جایی ازش دل‌سرد بشه و بره. اونجا تازه می‌فهمه هنوزم این درد بی‌درمان رو نشناخته.
سرم را روی بازویش جا می‌دهم و پلک هایم را برهم می‌فشارم.
- شاید اون‌هایی که انکارش می‌کنند عاشق‌ترن! چون اشتیاق به زبون نیاورده تا ابد موندگار می‌مونه! مثل رشته تحصیلیای که دوست داری بخونی و خانواده‌ت نمیذارن و تو مجبوری علاقه‌ت رو خفه کنی! شاید عشق، فراتر
از دوست دارم‌های ساده و پیچیده‌ست!
 
امضا : FATEME078❁

FATEME078❁

نویسنده انجمن
سطح
46
 
ارسالی‌ها
2,578
پسندها
64,522
امتیازها
66,873
مدال‌ها
50
سن
25
  • نویسنده موضوع
  • #24
عاشقانه‌ترین داستان‌های تاریخ با دوستت دارم شروع نشده! ناگفته هایی که با چشم یا به هر شیوه‌ای غیر از گفتن بیان میشن، نهایت علاقه طرف رو می رسونند. همه می‌تونند ابراز علاقه کنند با اون زبون کوفتیشون ولی حامد فرق داره. بلدمش! نمی‌خواد مثل بقیه باشه، یعنی داشَم نمیتونه ... .
تا به حال اینقدر میعاد را عاقل نپنداشته‌ام. حق با اوست؛ ناگفته های ما، عاشقانه ترین دیالوگ هایی بوده که می‌توانستیم به زبان آوریم.
 
امضا : FATEME078❁

FATEME078❁

نویسنده انجمن
سطح
46
 
ارسالی‌ها
2,578
پسندها
64,522
امتیازها
66,873
مدال‌ها
50
سن
25
  • نویسنده موضوع
  • #25

سخت است بگویی خداحافظ و قلبت مدارا نکند. بند بند وجودت می‌خواهد تا ابد کنار او باشی و زبانِ زبان‌نفهمت آنچه می‌گوید که عقل بی‌مروت فرمان می‌دهد.
- خداحافظ!

#تیرمستی
اینم از آخریش...
با تشکر از شیوا که این تاپیک رو تا وقتی من کاملش کنم، نبست.
 
امضا : FATEME078❁

Shiva.Panah

مدیر بازنشسته
سطح
31
 
ارسالی‌ها
1,090
پسندها
23,098
امتیازها
43,073
مدال‌ها
38
  • #26
این تاپیک بنابر اتمام رمان بسته شد
خسته نباشید خدمت نویسنده‌ی چکیده‌نگار
 
امضا : Shiva.Panah
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا