• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

داستان کوتاه در حال تایپ داستان کوتاه اختناق | نرگس شریف کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Narges.sh
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 22
  • بازدیدها 990
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Narges.sh

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
15/1/21
ارسالی‌ها
286
پسندها
4,025
امتیازها
16,513
مدال‌ها
13
سطح
11
 
  • نویسنده موضوع
  • #21
متحیر نگاهم را به چشمان مشکینش کلاف کردم.
- مطمئنید؟!
بر روی زمین نشست و گیسوانش را در چنگ گرفت.
- نه...نه این امکان نداره که خانم قاتل باشه! ایـ...این امکان نداره!
به ناگاه برخاست و روبه رویم ایستاد؛ متفکر و بغض کرده گفت:
- مطمئنم خانم مارسین این کار رو نکردن، چون طول می‌کشه تا سالن گرم بشه! اسانس بخور چی؟ اسانسی که توی بخور استفاده میشه‌ اگر سمی باشه موجب مرگ میشه؟
متعجب نگاهش کردم.
- می‌خواید به چی برسید؟
- مدیر اجرایی خانم یک اسانس بهشون معرفی کردن و اجازه ندادن که خانم خودش اون رو از فروشگاه‌ها بخره، خودش پستش کرد و تأکید کرد که حتماً از همون استفاده کنیم چون مارکش اصله!
حتم داشتم ابروانم تا اواسط پیشانی‌ام بالا جهیده بودند. در چند دقیقه چقدر اطلاعات بود که بدست...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Narges.sh

Narges.sh

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
15/1/21
ارسالی‌ها
286
پسندها
4,025
امتیازها
16,513
مدال‌ها
13
سطح
11
 
  • نویسنده موضوع
  • #22
«ساختمان اداری»
نمی‌دانستم برای بار چندم است که طول و عرض این سالن عریض را طی می‌کردم، تنها می‌دانستم دیگر آنتونی هم از این عمل من کلافه شده و مسلماً اگر فرد دیگری بجای من بود، سخت شماتتش می‌کرد.
درب خرمایی رنگ تنها اتاق سالن باز شده و زنی کوتاه قامت از ورایش پدیدار شد. کت و دامن بادمجانی رنگش، نشان از پست مهمش می‌داد. چند برگه در دست داشت که از منسجم بودن زیادی متون درونشان، بجای سپیدی، به سیاهی می‌زدند.
به جلوس دعوتمان کرد و من پس از یک ساعت سرپا بودن، بالاخره بر روی مبل جای گرفتم. تقریباً نزدیک به ما نشست تا راحت‌تر دربارهٔ ورقات کاغد برایمان توضیح دهد. ابروان رنگ شده‌اش در یکدیگر گره خورده بودند و من اصلاً احساس خوبی از این چهره دریافت نمی‌کردم.
- اول از همه، یه عذر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Narges.sh

Narges.sh

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
15/1/21
ارسالی‌ها
286
پسندها
4,025
امتیازها
16,513
مدال‌ها
13
سطح
11
 
  • نویسنده موضوع
  • #23
در گلو غرید و صفحهٔ اول کاغذهای چفت‌زده را پیش‌روی چشمانم نگه داشت و شروع به سخن گفتن کرد.
- همونطور که ازم خواستید، پرینت تمام مکالمات این شماره‌ای که بهم دادید رو درآوردم. آقای فردریک اسمیت، در تاریخ دهم ژانویهٔ ماه پیش، این سیمکارت رو تهیه کردن و تماس‌های زیادی با اون داشتن.
اخمی کمرنگ میان ابروانم جا خوش کرد و هنگامی که نگاه زیر چشمی خانم میلر را به آنتونی می‌بینم. با غیض گفتم:
- ادامه بدید خانم میلر!
در جایش جهید و این‌بار با لحنی مرتعش، ادامهٔ سخنش را گرفت.
- چشم، همونطور که گفتم تماس‌های زیادی با این تلفن داشتن. آخرین تماسشون، متعلق به یکم فوریهٔ همین ماه، یعنی چهار روز پیش هستش و با خانم اشلی مارسین صحبتی دوستانه داشتن! توی مکالماتشون تنها گفتن که برای خانم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Narges.sh
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا