متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

محبوب مجموعه دلنوشته‌‌ زیست‌ شناسی عشق | امیرادبی کاربر انجمن یک رمان

AmirAdabi❆

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
464
پسندها
12,251
امتیازها
31,973
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #21
«چشم ها را باید شُست، جور دیگر باید دید»
آری که باید شُست؛ چشم ها هم زنده‌اند. درد را می‌فهمند و حتی گول می‌خورند - مثل آدم ها -
چشم‌ها را می‌توان دروازه‌ی عشق نامید،
چراکه اولین برخورد‌ما، با معشوقمان، توسط همین چشم رصد می‌شود، به مغز می‌رسد و مابقی ماجرا!
اما می‌دانی محبوبم، من اما اولین بار چهره‌ات را ندیدم، بلکه بویت را شنیدم!
همانجایی که من، نشسته بر نیمکتی در پارک، غرقِ در سطور کتابی که در دستم بود، بوی تو را - برای اولین بار - شنیدم.
#زیست‌شناسی‌عشق
 
آخرین ویرایش
امضا : AmirAdabi❆

AmirAdabi❆

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
464
پسندها
12,251
امتیازها
31,973
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #22
می‌دانی محبوبم، گاهی دلم برای جسمم می‌سوزد!
روح افسار گسیخته و مغرورم همچنان به انتهای چاهِ ویرانی می‌تازد و
جسمم را نیز مانند طفلی که مادرش او را به‌دنبال خود می‌کشاند، به ژرفای تاریکِ جهنم می‌برد!
این سال‌ها که تو نیستی، نمی‌دانم چگونه هنوز قلبم می‌تپد و مغزم کار می‌کند...آخر من که همان روزهای اول فاتحه‌شان را خوانده بودم.
این روزها هوای شهر آلوده است، صحیح...اما حتی زیر سایه گیلاس‌های باغمان هم نفسم می‌گیرد و سرم گیج می‌رود!
گوش هایم میل به شنیدن دروغ‌های پوسیده مردم و نوت‌های ناهنجار ویولن ندارد و چشم هایم...آخ چشم هایم...بیچاره رنگ‌ها را فراموش کرده است، همه چیز خاکستریست! همه چیز برایش ساکن است و معلق...بی دلیل است و بی هدف و مجازی!
راستی، از جنگل مخوف و تاریک موهایم برایت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

AmirAdabi❆

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
464
پسندها
12,251
امتیازها
31,973
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #23
محبوبم، یادت هست هنگامی که تو را دیدم؟!
راستش همان موقع بود که ویروس نگاهت ، چُنان ناقل همسانه‌سازی ،
بر دلم افتاد، تکثیر شد و پنهانی،
سلول به سلول مرا به خود آلوده نمود.
حال، ژن عشقت
پروتئین «خواستن» می سازد و آنزیم «بی‌تابی»
شاهانه حکومت می‌کند، دستور می‌هد،
می‌گیرد، می‌خواند، می‌رقصد
و من، چونان شمعی کوتاه قامت،
در انتظار دیدنت می‌سوزم و می‌سازم...
#زیست‌شناسی‌عشق
 

AmirAdabi❆

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
464
پسندها
12,251
امتیازها
31,973
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #24
محبوب من، شاید بتوانم بگویم که تو، به همان اندازه‌ی «حلقه گمشده داروین» مرموز و دست‌نیافتنی هستی!
همه از وجودیت تو با خبراند اما، هیچکس نه می‌تواند تو را بشناسد و نه می‌تواند، به تو دست پیدا کند...
شاید سالها بعد، اسم تو را «حلقه گمشده عشق» بنامند و عُشاق، در سمینارهای بین‌المللی،
درباره کیستی و چیستی‌ات باهم ستیز و گفت و گو و مجادله کنند... .
#زیست‌شناسی‌عشق
 
آخرین ویرایش

AmirAdabi❆

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
464
پسندها
12,251
امتیازها
31,973
مدال‌ها
19
  • نویسنده موضوع
  • #25
محبوبم، چندیست برای شما دل، نگران است و قلب، غمگین
مدتیست که خبری از شما نیست، کورتیزول1 تمام بدنمان را مسموم کرده است
نه عقل سر جایش است، نه ماهیچه کار می‌کند، نه معده به راه است
شش هایمان خِس‌خِس می‌کنند و قلبمان، کم کاری
کاش حداقل نامه‌ای می‌فرستادید تا بر دیده نهاده، دیدگانمان چو یعقوب نبی بینا می‌گشت
دیگر ما مرده‌ و در انتظار گوریم ... ز دوری شما، ای، محبوبِ ستم پیشه‌ی جفاکار.
#زیست‌شناسی‌عشق
____________________

1. کورتیزول، هورمونیست که از غده فوق کلیه در هنگام تنش های طولانی مدت همانند دوری و یا مرگ محبوب در بدن ترشح شده و برای مدت طولانی موجب ضعیف شدن سیستم ایمنی بدن و ایجاد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا