چکیده نگار چکیده نگار رمان آغوش رعد | یوتاب لطیفی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع YOUTAB_L
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 7
  • بازدیدها 260
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

YOUTAB_L

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
24/8/21
ارسالی‌ها
69
پسندها
572
امتیازها
2,753
مدال‌ها
5
سطح
5
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام رمان: آغوش رعد
نام نویسنده: یوتاب لطیفی
ژانر: #عاشقانه #فانتزی
خلاصه: من، سارا پورتمن، یک دختر ایسلندی معمولی هستم. اما قسمت عجیب این قصه، عشق من به تور است، خدای رعد، پسر اودین و برادر هودر و بالدر. آخرین باری که دیدمش یک سال پیش بود، که در میدگارد یک روز است. اما من نمی‌دانستم با برگشت کسی که این‌همه منتظرش هستم، تازه دردسرهایم شروع می‌شود!
 

YOUTAB_L

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
24/8/21
ارسالی‌ها
69
پسندها
572
امتیازها
2,753
مدال‌ها
5
سطح
5
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
نگاهی به دور و بر خانه می‌اندازد و می‌گوید:
- جدیداً به گل‌ها علاقه‌مند شدی؟ اون‌هم یه نوع خاص گل؟
آهی می‌کشم و می‌گویم:
- رنگ چشمات بودن. اسم‌شون گل فراموشم مکنه.
 

YOUTAB_L

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
24/8/21
ارسالی‌ها
69
پسندها
572
امتیازها
2,753
مدال‌ها
5
سطح
5
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
- تو و تور از تظر روحی به هم متصلین، یعنی با تک‌تک عذاب‌های تو اون هم عذاب می‌کشه کوچولو!
 

YOUTAB_L

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
24/8/21
ارسالی‌ها
69
پسندها
572
امتیازها
2,753
مدال‌ها
5
سطح
5
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
ذهن من حول سوالی سهمگین می‌چرخد: تور چرا نمی‌آید؟ من برایش مهم نیستم؟ یا... اتفاقی برایش افتاده؟ می‌دانم خودخواهانه است اما این‌که اتفاقی برای او افتاده باشد را به اینکه من برایش مهم نباشم ترجیح می‌دهم. لعنتی!
 

YOUTAB_L

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
24/8/21
ارسالی‌ها
69
پسندها
572
امتیازها
2,753
مدال‌ها
5
سطح
5
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
- اما ممکنه جون‌تون رو از دست بدین!
جدی و محکم می‌گویم:
- اینجوری جسم‌ام رو از دست می‌دم؛ اما اگه تور...
نمی‌توانم بگویم بمیرد. ادامه می‌دهم:
- روحم می‌میره!
 

YOUTAB_L

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
24/8/21
ارسالی‌ها
69
پسندها
572
امتیازها
2,753
مدال‌ها
5
سطح
5
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
صدایم زیر بار غم می‌شکند و متلاشی می‌شود. سرم را در دستانم گرفته‌ام و فشار می‌دهم؛ دوست دارم مغز بی‌خاصیتم‌ را له کنم. در موقعیتی گیر کرده‌ام و هرچه دست و پا می‌زنم بیشتر فرو می‌روم. ناامید شده‌ام؛ ناامید!
 

YOUTAB_L

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
24/8/21
ارسالی‌ها
69
پسندها
572
امتیازها
2,753
مدال‌ها
5
سطح
5
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
- بانو حتی فکرش رو هم نکنید! شما می‌میرید!
نگاه غم‌زده‌ام در اتاق می‌چرخد. آهسته می‌گویم:
- من همین الان هم مرده‌ام لوکی!
 

M A H D I S

ناظر ترجمه + عکاس انجمن
پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
تاریخ ثبت‌نام
2/7/22
ارسالی‌ها
500
پسندها
7,960
امتیازها
21,773
مدال‌ها
31
سن
23
سطح
12
 
  • مدیر
  • #8
تاپیک چکیده‌نگار رمانِ
(آغوش رعد)
به دلیل منتقل شدن به متروکه، بسته شد.
در صورت خارج شدن رمان به یکی از مدیران کتاب مراجعه کنید.
 
امضا : M A H D I S
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا