الهه مرگ،یک داستان فانتزی-تخیلی بود.
مربوط به یک اکیپ از انواع موجودات جهان که تو یک جنگ همه میمیرند و بعد یک نفرشون چشماشو باز میکنه و میفهمه همش خواب بوده.
واقعا شکه شدم، چون انتظار نداشتم!
قتل کیارش، قاتله که تهش معلوم شد کی بود، شوکه شدم.
در سایه آرزوها، فکرشم نمیکردم تهش اینطورشه.
چشمان سرخایی، بعد از سه جلد چنین پایانی هم شوکهم کرد هم متاسف.
سیاهورق