دنباله دار اگه قرار بود رمان بنویسی درباره چی مینوشتی؟

[OWLrr]

[اگه قرار بود یه رمان بنویسی درباره چی مینوشتی(با کمی جزئیات بگو)؟]
اگه الان هم داری رمان مینویسی خلاصه رمانت بگو :)
​

 

[OWLrr]

[اگه قرار بود یه رمان بنویسی درباره چی مینوشتی؟]
​

خودم درباره جنگل و راز هایی که داره یه رمان مینوشتم.
که شخصیت اصلیش یه جغده.

 

[Luna:)]

[اگه قرار بود یه رمان بنویسی درباره چی مینوشتی؟]
​

عشق!

 

[الـی.کـا]

راجع به خواهر برداری که پدر و مادرشون اعتیاد دارن و با تصمیم اشتباهی که میگیرن وضع زندگی‌شون از چیزی که هست بدتر میشه!
لینک سیاه ورق توی امضام هست.

 

[Edward]

شخصیت های خاکستری سیاه(به سفید اعتقاد ندارم) تکه تکه شدن با طبر حلق آویز کردن جنازه برا نمایش خون خون خون و...
از این مدل چیز ها که همیشه می نویسم
نکته : به صحنه احساسی هم الرژی شدید دارم اصلا بهش فکر نکنید بنویسم

 

[NASTrr]

درباره تیر چراغ برق و گل آفتابگردان

 

[حصار آبی]

عند فانتزی می‌نوشتم.
عاشق چیزاییم که بدجوری احساساتم رو قلقلک بده. فانتزی اینجوریه. درمورد زوال یه سری افرادی که با تمام قوا برای پیشروی و بالا رفتن می‌جنگن، همین روزا تایپیکش رو می‌زنم

 

[آل۱۱]

معلومه! فانتزی فانتزی فانتزی و بعدش علمی تخیلی
درباره هر چیزی که مربوط به جادو و موجودات فانتزی باشه. جنگ‌های فانتزی‌ موجودات و چیزای جادویی
و درباره علمی تخیلی! درباره نابود شدن خورشید و بقای انسان بعد از نابودیش...
اولیو دارم می‌نویسم رمان جادوکران تئودور
دومیم تاپیکشو زدم ولی گذاشتم بعد تموم شدن اولی بنویسمش

 

[رامی]

چیزیو مینوشتم که دوست داشته باشمش و توی خیال و ذهنم به اون رسیده باشم.داستان زیاد برای نوشتن دارم یکدوم از داستانامو تبدیل به رمانش میکردم.

 

[Fateme Alinejad]

دوست داشتم همیشه رمانی بنویسم که پسری عاشق دختر باشه اما دختره نه طی یه اتفاقی اینا مجبور شن ازدواج کنن و دختره عاشق پسره شه بعدا....