متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

رتبه دوم BSY داستان کوتاه مجنونگران عید پاک | سونیا جباری کاربر انجمن یک رمان

MONTE CRISTO

کاربر قابل احترام
سطح
44
 
ارسالی‌ها
4,600
پسندها
50,314
امتیازها
77,373
مدال‌ها
77
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #1

کد داستان: ۴۳۱
ناظر: Raha~ Raha~r
تگ: رتبه دوم BSY
نام داستان:
مجنونگران عید پاک
نام نویسنده: سونیا جباری
ژانر: #درام #فانتزی #جنایی
زاویه دید:
 راوی
بافت: ادبی

[ATTACH type="full"...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : MONTE CRISTO

*chista*

مدیر بازنشسته
سطح
21
 
ارسالی‌ها
711
پسندها
11,462
امتیازها
28,373
مدال‌ها
25
  • #2
716948_224e8f314cb4445b28c7cb338a41c745.jpg
"والقلم و مایسطرون"
نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن داستان خود،

خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
قوانین **♡ تاپیک جامع مسائل مربوط به داستان‌کوتاه ♡**

و برای پرسش سوالات و اشکالات خود در رابطه با داستان به لینک زیر مراجعه فرمایید!
♧♡ تاپیک جامع برای مسائل رمان نویسی ♧♡

برای انتخاب ژانرِ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

MONTE CRISTO

کاربر قابل احترام
سطح
44
 
ارسالی‌ها
4,600
پسندها
50,314
امتیازها
77,373
مدال‌ها
77
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #3
دیباچه:
نگاه به خاک نشسته‌‌اش را به عروسک نحیفی می‌دوزد که بین مشت‌هایش چلانده می‌شود. او خرگوش عید پاک است، حیوانی که با خود خبر از بهار آورده؛ اما با آمدن بهار تنها درد، قلب کوچک هارمونیک را در تنگنا گذارده و می‌فشارد.
طولی نمی‌‌کشد که انزجار و نفرت روان آشفته‌‌ این دختر مفلوک را به بازی می‌گیرد و در نتیجه‌‌ی یک جنون آنی، خرگوش عید را به درون آتش می‌افکند! ولی این حرکت زخم‌های چرکین هارمونیک را تسکین نمی‌دهد و با خاکستر شدن خرگوشش، غم قلب کوچک او را به چنگ می‌کشد.
و درست در نقطه‌ای که آخرین پیچک امید پژمرده شود استر بانی از گور به پا می‌خیزد...و آن دَم که قیام کند نه برای پاداش بلکه برای تاوانی دلخراش می‌آید.
-------------------

*هارمونیک: اسم ثقیل ساز دهنی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : MONTE CRISTO

MONTE CRISTO

کاربر قابل احترام
سطح
44
 
ارسالی‌ها
4,600
پسندها
50,314
امتیازها
77,373
مدال‌ها
77
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #4
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : MONTE CRISTO

MONTE CRISTO

کاربر قابل احترام
سطح
44
 
ارسالی‌ها
4,600
پسندها
50,314
امتیازها
77,373
مدال‌ها
77
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #5
هارمونیک به وسیله‌ی سپر انگشتان کوچکش قطرات تندخوی باران را به کناری می‌راند. نفس عمیقی را در بینی کیپ شده‌اش جای می‌دهد..و عطر تلخ زندگی، با بی‌رحمی جوارح او را می‌سوزاند.
مادامی که در خود مچاله شده، غنچه‌ی کوچک لب‌هایش از یک‌دیگر فاصله می‌گیرد و با شوقی کودکانه روبه کوپه‌ی خاک می‌گوید:
- امروز جمعه‌ست...فقط و فقط دو روز تا عید پاک باقی مونده.
سخنش را قیچی می‌زند و با اشتیاق گل‌های ارکیده را خیره‌خیره می‌نگرد.
دقایق از پس هم می‌گذرند؛ اما وقتی عکس العملی از آن گل‌های بی‌زبان نمی‌بیند، حسی تلخ وجودش را در خود حل می‌کند. گویی ذوقش کور شده که قدری بی‌حوصله می‌افزاید:
- به نظرت امسال می‌تونم خرگوش عید پاک رو ببینم؟!
کاغذ پاره‌ای از لابه‌لای پیراهن بلندش بیرون می‌کشد و با لبخندی شکفته پنداری...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : MONTE CRISTO

MONTE CRISTO

کاربر قابل احترام
سطح
44
 
ارسالی‌ها
4,600
پسندها
50,314
امتیازها
77,373
مدال‌ها
77
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #6
از فکر مرگ یگانه برادرش، قلبش همچون گنجشککی ترسیده بنای کوفتن خویش به در و دیوار سینه‌ی ناتوانش می‌گذارد و اندوه بیش از پیش بر احوالات آشفته‌ی او مسلط می‌شود.
- بابا خواهش می‌کنم نذار هدریک تنهامون بذاره.
طولی نمی‌کشد که رگبار باران خاک مرغوب مزرعه را با آب و گل همراه می‌سازد. هارمونیک کوچک برای فرار از شلاق‌های بی‌امان قطرات باران، با عجله برمی‌خیزد و با نگاهی امیدوار برای آخرین دفعه قبر پدر را از نظر می‌گذراند.
لیک طاقت نیاورده و غنچه‌ی سرخ لبانش باری دگر پرتمنا می‌نالد:
- بابا لطفاً کاغذ آرزوم رو به خرگوش عید پاک برسون.
بی‌توجه به سرمایی که وجودش را در آغوش گرفته، از جایش جم نمی‌خورد و با دلواپسی می‌افزاید:
- یادت نره، باشه؟!
با فرود لجوجانه‌ی دانه‌های درشت باران برروی کمند موهای فر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : MONTE CRISTO

MONTE CRISTO

کاربر قابل احترام
سطح
44
 
ارسالی‌ها
4,600
پسندها
50,314
امتیازها
77,373
مدال‌ها
77
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #7
با برخورد به دو مردمک لجنی نهفته در حدقه‌هایی تاریک، قلبش هُری به زیر می‌آید.
- ببین این‌جا چی پیدا کردم!
پوزخندی به جان هامورنیک می‌ریزد و با صدای تیز و گوش‌خراش خود می‌افزاید:
- یه خرگوش کوچولوی آب کشیده.
هارمونیک ترسیده در جایش میخ می‌شود. آن شخص با رج زدن نگاه سراسر وحشت دختر جوان، نگاه نیش‌داری حواله‌اش می‌کند.
- می‌دونی از کی دنبالتم خرگوش کوچولوم؟!
دختر جوان می‌خواهد همچو صفتی که به او نسبت داده شده، از دستان آن مردک لیز بخورد...که انگشتان نیرومندش بازوی لاغر و استخوانی هارمونیک را با خشونت چنگ می‌زند.
نیشخند شروری برروی لبان خشکیده‌‌‌ی آکراهام رخت پهن کرده و صورت افتاده‌اش را در آغوش می‌کشد.
- کجا؟! تازه پیدات کردم عزیزم.
سپس با آن دو گوی موذی، صورت رنگ پریده‌ی هارمونیک را با...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : MONTE CRISTO

MONTE CRISTO

کاربر قابل احترام
سطح
44
 
ارسالی‌ها
4,600
پسندها
50,314
امتیازها
77,373
مدال‌ها
77
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #8
نگاه دریده‌ی آکراهام برروی گردن باریک او لحظه‌ای مکث می‌کند. آب دهانش را با ولع بلعیده و نگاهش را خریدارانه حرکت می‌هد...سپس با احساسی افسار گسیخته سراپای آن دختربچه‌ی لرزان را با طمع و حرص وجب می‌زند.
هارمونیک کوچک با تمام کودکانه‌هایش شرارت آن نگاه را با سلول به سلول تنش حس می‌کند؛ به همین خاطر با خواهش و تمنا می‌نالد:
- لطفاً اجازه بدید برم، مامانم تا حالا نگرانم شده.
آکراهام با حالی ناکوک دستی نوازش‌وار به موهای آب کشیده شده‌ی موجود مقابلش می‌کشد و با صدایی دورگه پچ می‌زند:
- برو، کاریت ندارم.
هارمونیک با چشمانی نورانی و هیجانی تلخ سرش را عقب می‌کشد تا از نوازش‌های آکراهام در امان بماند. با تیزهوشی فرصت پیش آمده را با چنگ دندان نگه می‌دارد و با قدم‌هایی تند از کنار آن مرد‌ نفرت‌انگیز...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : MONTE CRISTO

MONTE CRISTO

کاربر قابل احترام
سطح
44
 
ارسالی‌ها
4,600
پسندها
50,314
امتیازها
77,373
مدال‌ها
77
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #9
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : MONTE CRISTO

MONTE CRISTO

کاربر قابل احترام
سطح
44
 
ارسالی‌ها
4,600
پسندها
50,314
امتیازها
77,373
مدال‌ها
77
سن
20
  • نویسنده موضوع
  • #10
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : MONTE CRISTO

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا