فال شب یلدا

  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

طومار آناهیتایی ادبیات: BDY مجموعه دلنوشته‌های بید بی‌مجنونی در من قدم می‌زند | فاطمه محمدی اصل کاربر یک رمان

.fatemeh.m.asl

نویسنده ادبیات
سطح
9
 
ارسالی‌ها
169
پسندها
1,116
امتیازها
6,463
مدال‌ها
9
  • نویسنده موضوع
  • #1
« به نام خداوند بید‌های عاشق»
دلنوشته‌های: بید بی‌مجنونی در من قدم می‌زند
به قلم:
فاطمه محمدی اصل
سطح: محبوب، رتبه اول مسابقات BDY

1000002620 (3).jpg

مقدمه:
عاق ارغوانا سر انجام دامان زمستان را می‌گیرد.
حالا او کوله خجل به دوش خمیده دور می‌شود.
این‌جا بهار می‌شود، آفتاب می‌تابد و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : .fatemeh.m.asl

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,419
پسندها
26,217
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • مدیر
  • #2
•| بسم رب القلم |•
آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند...
a42826_24585360F9-867A-4DA0-88B2-83D77F96EB7C.jpeg

نویسنده‌ی عزیز، بی‌نهایت خرسندیم که دلنوشته‌های زیبایتان را در انجمن «یک رمان» به اشتراک می‌گذارید.
خواهشمندیم پیش از پست‌گذاری و شروع دلنوشته‌، قوانین بخش «دلنوشته‌های کاربران» را به خوبی مطالعه بفرمایید.
***

قوانین بخش دلنوشته‌ی کاربران"
پس از گذشت حداقل ۲۰ پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک زیر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : روحـــناهی

.fatemeh.m.asl

نویسنده ادبیات
سطح
9
 
ارسالی‌ها
169
پسندها
1,116
امتیازها
6,463
مدال‌ها
9
  • نویسنده موضوع
  • #3
شب داج به فلک رسید.
مهتاب پر فروغ را نوشیدم، افکار مغشوشم را بوسه زدم و گلدان‌های رنگی میخک را به دلجویی آسوده خواباندم.
چشم به راه می‌مانم تا ستاره‌های توهم در دل فلک جوانه بزنند و من در خیالم تو را تنگ به آغوش شیدا بکشم.
این بین یک به یک غزل‌های نوشته شده‌ِ
تحسر را نادیده می‌گیرم... .

مغشوش: پریشان
تحسر: افسوس
 
آخرین ویرایش
امضا : .fatemeh.m.asl

.fatemeh.m.asl

نویسنده ادبیات
سطح
9
 
ارسالی‌ها
169
پسندها
1,116
امتیازها
6,463
مدال‌ها
9
  • نویسنده موضوع
  • #4
دیده‌ام به چشمان خویش که جانم می‌بری
جانم به سرب‌های تو
اشک‌هایم را چرا اخگر میزنی؟
جای خالی تو را همین اشک‌ها باران می‌شوند.

بگذار احوالم بارانی بماند.
سر روی پاهایم گذاشتی و من سال‌ها برایت
قصه شیرین و فرهاد خواندم
تو خسروی بی‌وفا شدی!

سرب‌ها: قربان تو
اخگر: آتش
 
آخرین ویرایش
امضا : .fatemeh.m.asl

.fatemeh.m.asl

نویسنده ادبیات
سطح
9
 
ارسالی‌ها
169
پسندها
1,116
امتیازها
6,463
مدال‌ها
9
  • نویسنده موضوع
  • #5
اشک‌های از مژه رانده شده‌ی بعد از رفتن تو را می‌شود هزاران بار بوسه زد.
می‌شود ناز داد، می‌شود قربان رفت.
می‌شود قطره‌قطره‌اش را نگه داشت و تماشا کرد.
چون یاد بود تو را در سینه دارند.
با هر اشکی که بعد از رفتن تو ریخته شود،
می‌شود غزل‌ها نوشت... .
 
آخرین ویرایش
امضا : .fatemeh.m.asl

.fatemeh.m.asl

نویسنده ادبیات
سطح
9
 
ارسالی‌ها
169
پسندها
1,116
امتیازها
6,463
مدال‌ها
9
  • نویسنده موضوع
  • #6
از مصیبت جامانده‌ی رفتن تو می‌نویسم
با درد فراوان، ب
ا خنده‌های اسف آمیز،
با خونِ سیاه خشک شده روی تیغ مرگ،
با صحیه و با سکون برایت می‌نویسم

آهسته، آهسته قلبم بی‌رحمانه حزن می‌کند.
گویی خاطراتت شعله به دامن بی‌نوای
او زده باشد شرار می‌گیرد.
نمی‌دانم این بین کی یاقوت‌های آبی سطر‌ها را خیس می‌کند و باران می‌زند به غزل‌های نوشته شده‌ام... .

صحیه: فریاد
سکون: آرامش
شرار: آتش
 
آخرین ویرایش
امضا : .fatemeh.m.asl

.fatemeh.m.asl

نویسنده ادبیات
سطح
9
 
ارسالی‌ها
169
پسندها
1,116
امتیازها
6,463
مدال‌ها
9
  • نویسنده موضوع
  • #7
از دیار ما رفت و ما را اسیر ژرفای غروب کرد.
دلبند چشمانی کهربایی شد و ما پای عهد بسته به زلف سیاهش ماندیم.

خنده‌های بی‌کران آورد به لبان دیگری
ما برایش از صبر هق هق کردیم.
سطر به سطر برایش از عشق نوشت و
ما اینجا همراه بید‌های ‌بی‌مجنون غزل به غزل اشک ندامت ریختیم.
 
آخرین ویرایش
امضا : .fatemeh.m.asl

.fatemeh.m.asl

نویسنده ادبیات
سطح
9
 
ارسالی‌ها
169
پسندها
1,116
امتیازها
6,463
مدال‌ها
9
  • نویسنده موضوع
  • #8
عزیز من تو از دست رفته‌ای و کنون، شومینه چوبی برای آتش گرفتن ندارد؛ تو از دستانم رفته‌ای و اینجا پرستویی در کوچ سقوط کرده‌
تو، عزیز من رفته‌ای و مورچه‌ها تمام شیرینی‌هایمان را خورده و شیشه قاب عکسمان ترک برداشته!
ای عزیز از دست رفته‌ام بعد از نبود تو من بید بی‌مجنونی شده‌ام که همه این بی‌همه چیزها را در آن تن تجربه کرده... .
 
آخرین ویرایش
امضا : .fatemeh.m.asl

.fatemeh.m.asl

نویسنده ادبیات
سطح
9
 
ارسالی‌ها
169
پسندها
1,116
امتیازها
6,463
مدال‌ها
9
  • نویسنده موضوع
  • #9
به گوش من بگو رفتن را چه سود است؟
بمان و اشک‌هایم را با سر انگشت پاک کن.
اگر بمانی سنت مهر آمیزی یاد می‌گیری.
اصلا اگر بمانی غزل‌هایم را برایت می‌خوانم
نخند بی‌فا، هرکسی مستحق خواندن نوشته‌هایم‌ نیست!
 
آخرین ویرایش
امضا : .fatemeh.m.asl

.fatemeh.m.asl

نویسنده ادبیات
سطح
9
 
ارسالی‌ها
169
پسندها
1,116
امتیازها
6,463
مدال‌ها
9
  • نویسنده موضوع
  • #10
قهوه‌‌ای که در فنجان نخودی رنگ برایت ریختم را نخوردی. شال گردنی که برایت در سوسو شب گرگ زده با دستانی سرما دیده بافتم را نخواستی.
غزل‌هایم را چه خواندی؟
اشک‌های‌ داوودیم را چطور دیدی؟
اعتراف نکن بگذار خودم بگویم:
 نه مرا خواندی و نه دیدی
نه مرحمت بخشیدی و نه بوسیدی
لحظه‌ای برای تبسم صبر نکردی
هم قدم پرستو‌های مهاجر شدی و ساز رفتن نواختی
ما چه ساده‌ایم که با غزل‌هایمان برایت
اشک شدیم !
 
آخرین ویرایش
امضا : .fatemeh.m.asl

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 3)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا