- ارسالیها
- 1,515
- پسندها
- 16,386
- امتیازها
- 39,073
- مدالها
- 39
- نویسنده موضوع
- #21
ویل در جوابِ هنری چیزی نگفت اما از جایش هم حرکتی نکرد. مأمور که هنوز لیزر بهدست از بیواکنشیِ ویل خشنود نبود، ضربهای آرام به پهلوی او وارد آورد که هنری سُرفهای خود ساخته بیرون داد. مدتی نگذشت که کوله از روی شانههای ویل پایین آمد و به آرامی روی بسترِ زمین گذاشته شد. مأمور بدون آنکه نفسی تازه کند، لب زد:
- سلاح که همراهت نیست؟!
هنری حینِ صحبتهای مأمور، زیر چشمی ویل را میپایید. حالا او بهرغم چند دقیقهی پیش سِفتی و مقاومت مخصوص به خودش را نداشت. خیلی شمرده گفت:
- نه ندارم.
مأمور پس از شنیدن گفتهی او سری تکان داد و گلویی صاف کرد. او کسی نبود جز یک مردِ جوان که قدش بهزور تا شانههای ویل میرسید. گوشهایش به طرز استتار شدهای زیرِ موهایش بودند و از یکیشان گوشوارهی سبز رنگ...
- سلاح که همراهت نیست؟!
هنری حینِ صحبتهای مأمور، زیر چشمی ویل را میپایید. حالا او بهرغم چند دقیقهی پیش سِفتی و مقاومت مخصوص به خودش را نداشت. خیلی شمرده گفت:
- نه ندارم.
مأمور پس از شنیدن گفتهی او سری تکان داد و گلویی صاف کرد. او کسی نبود جز یک مردِ جوان که قدش بهزور تا شانههای ویل میرسید. گوشهایش به طرز استتار شدهای زیرِ موهایش بودند و از یکیشان گوشوارهی سبز رنگ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش