- ارسالیها
- 1,515
- پسندها
- 16,386
- امتیازها
- 39,073
- مدالها
- 39
- نویسنده موضوع
- #41
یک راهروی کوچک از سمت ساختمان مخصوص جیکوب، به اتاق شیشهای میرسید که با یک در ضد سرقت از جلسه جدا میشد. راهرو از شیشه نبود اما تمام بدنهی آن از فلز آلیاژ ضد حریق ساخته شده بود و کاملاً محکم بود. به ظاهر چیزی از اتاق شیشهای کم نداشت. جیکوب بلافاصله پس از وارد شدن، سری تکان داد و اعضا که به احترامش بلند شده بودند را دعوت به نشستن کرد. یک کت اتو کشیدهی مرتب پوشیده بود و مانند همیشه، کمی از آستینهایش را بالا داده بود. با قدمهای شمرده به میز نزدیک شد و روی صندلی که در رأس آن قرار داشت نشست. از آنجا میتوانست تمام اعضای جلسه را به خوبی ببیند. بقیه با نشستن جیکوب سر جایشان نشستند . جلسه از همان موقع رسماً شروع شده بود. جیکوب با لبخندی دست چپش را روی میز گذاشت. تکهای پارچهی جدید روی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش