• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان از پس ظلمت بسی خورشیدهاست | حوا کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Havvaa
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 73
  • بازدیدها 3,203
  • کاربران تگ شده هیچ

Havvaa

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
3/8/22
ارسالی‌ها
108
پسندها
883
امتیازها
3,753
مدال‌ها
6
سطح
7
 
  • نویسنده موضوع
  • #71
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Havvaa

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
3/8/22
ارسالی‌ها
108
پسندها
883
امتیازها
3,753
مدال‌ها
6
سطح
7
 
  • نویسنده موضوع
  • #72
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Havvaa

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
3/8/22
ارسالی‌ها
108
پسندها
883
امتیازها
3,753
مدال‌ها
6
سطح
7
 
  • نویسنده موضوع
  • #73
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Havvaa

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
3/8/22
ارسالی‌ها
108
پسندها
883
امتیازها
3,753
مدال‌ها
6
سطح
7
 
  • نویسنده موضوع
  • #74
در عقب رو باز می‌کرد که خشایار با اخم گفت:
- مسخره بازی در نیار، راننده‌تم مگه؟
فرنوش با پوزخند دستش رو از روی دستگیره برداشت و گفت:
- آره دیگه پس چرا اومدی دنبالم؟
خشایار دور زد و پشت فرمون نشست. فرنوش ابرو‌هاش رو بالا انداخت، خشایار جوابی نداده بود. به زور کنارش جا گرفت و کیفش رو روی پاهاش گذاشت.
خشایار راه افتاد. به سر کوچه نرسیده ضبط رو روشن و صداش رو زیاد کرد. فرنوش اخمی کرد و بلافاصله دستش رو سمت ضبط برد و صداش رو کم کرد.
- چرا کم می‌کنی؟
- از سلیقه موسیقی تو خوشم نمیاد.
خشایار نفسش رو با حرص بیرون داد و لبش رو به داخل دهان کشید. کمی که تو سکوت گذشت خشایار گفت:
- خوشم نمیاد با اون دکترها می‌گردی.
فرنوش بدون اینکه بهش نگاه کنه با لبخند یه‌وری گفت:
- دوست داری با پرستار‌ها بگردم؟...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا