مباحث متفرقه پیدا کردن‌ رمان‌های بی‌نام

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Ginny Weasly*.*

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
25/9/19
ارسالی‌ها
20
پسندها
1,887
امتیازها
16,913
سطح
0
 
  • #271
کی میدونه اسم رمانی که دختره پلیس بود اسمشم ساحل بود و پسر عموش یا پسر خالش اونو پلیس کرده بود چیه که مرد شخصیت اصلی هم خلافکاره و ساحل خودشو جای دزد میزنه و از خونه فرار میکنه ... اخرشم پسره رو میندازن زندان بعدومیفهمه ک دختره پلیس بوده . وقتی میخواسته بره دادگاه ادماش میانو نجاتش میدن بعد میره و میخواد دختره رو با اسلحه بزنه ولی بجاش میبوستش .....و اخراش هم خودشو ساحل باهم میرن ترکیه
باید جالب باشه اسمشو بمنم بگید ممنون میشم
 

Ginny Weasly*.*

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
25/9/19
ارسالی‌ها
20
پسندها
1,887
امتیازها
16,913
سطح
0
 
  • #272
سلام دنبال یه رمان میگردم دختره یه شب تویه یه مهمونی یه خالکوبی پشتش به وجود میاد بعدش میشه فرشته مرگو بعدم وارد گروه خون آشام هایه سفید میشه رئیس اون گروهم عاشق این دختره میشه دختره هم همینطور بعدم در پایان باهم ازدواج میکنن.اسم دختره فکنم مینو بود پسره هم یچی تو مایه های کیان یا کیارش بود ممنون میشم اسمشو بگید
 

nasimm

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
15/10/19
ارسالی‌ها
4
پسندها
7
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #273
سلام اسم‌این رمان چیه جریان این جور بود که دختره مادرش میمیره خاله بزرگش اصلا دوستش نداره میگه برو با خدمت کارت زندگی کن پسر خدمتکار عاشق دختر خاله هست این دختر میره شهر دیگه با چند نفر اشنا میره شرکت پسر عمو دختر و پسر عاشق رئیسش میشه پدربزرگ پسره میگه تو باید بری خالش هم میگه به شرطی اجازه ازدواج واسه او دوتا میدم که تو بری بی خبر ای دختر طبق ادرسی که مادرش قبل مرگ میده میره اصفهان پیش یه خوانواده بعد از مدتی پدر بزرگه میگه بیا نوم دیونه شده از دوری میاد پیش پسره باهم ازدواج میکنن.
پ.ن:اون دوتا دختر پسره خواهر برادر های ناتنیش بودن بعدا میفهمه که دروغ گفتن زنت مرده سر زایمان و به زنه هم گفتن شوهرت مرده.
 

آرشالوس

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
14/10/19
ارسالی‌ها
2
پسندها
4
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #274
سلام . رمان نسبتا قدیمیه که دختر داستان بعد از ازدواج به استاد پیری که با شوهرش رابطه داشته و اکیپ مسافرت بودن حسادت میکنه و بهونه گیر میشه بعد هم با مردی اتفاقی دوست معمولی میشن .... خلاصه مشاجرشون سر شبی که مردی که با زنه رابطه داشته و قصد ت*جاوز به زن رو میکنه بالا میگیره و زن خونه رو ترک میکنه و تنهایی شروع میکنه به زندگی و کار کردن و چون میدونسته مقصره روی برگشتن و غذرخواهی رو نداشته . تواین حین با پیرزنی آشنا میشه و اون پیرزنه قصه زندگی خودشو برای زن تعریف میکنه ولی از قضا شوهر اون پیر زن که ظلم زیادی بهش کرده بوده همسایه زنه در میاد کسی که زنه گاهی بهش سرمیزده و پای حرفاش مینشسته و در آخر پیرزنه یه جورایی واسطه آشتیشون میشه . کسی اسم رمان رو میدونه ؟
 

Rainygirl

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
15/10/19
ارسالی‌ها
1
پسندها
3
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #275
سلام
رمانی بود که دختره مجبور میشه بره با خانواده عموش زندگی کنه اسم پسرعموش حسین بود که پسره ازش خواستگاری کرده بود ولی دختره رد کرده بود پسره میره خارج بعد حالا که دختره دانشجوی دکترا شده حسین استادشه
همینا یادم بود توروخدا یکی اسمشو بگه دیوونه شدم بسکه فکر کردم .
 

سی_سی جون

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
12/10/19
ارسالی‌ها
4
پسندها
8
امتیازها
0
سن
22
سطح
0
 
  • #276
سلام دنبال یه رمان میگردم دختره یه شب تویه یه مهمونی یه خالکوبی پشتش به وجود میاد بعدش میشه فرشته مرگو بعدم وارد گروه خون آشام هایه سفید میشه رئیس اون گروهم عاشق این دختره میشه دختره هم همینطور بعدم در پایان باهم ازدواج میکنن.اسم دختره فکنم مینو بود پسره هم یچی تو مایه های کیان یا کیارش بود ممنون میشم اسمشو بگید
رمان پرنیان شب
 

nasimm

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
15/10/19
ارسالی‌ها
4
پسندها
7
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #277
سلام این رمان من چند سال پیش خوندم.کسی اسمش بلده.جریان این جور بود که دختره مادرش میمیره خاله بزرگش اصلا دوستش نداره میگه برو با خدمت کارت زندگی کن پسر خدمتکار عاشق دختر خاله هست این دختر میره شهر دیگه با چند نفر اشنامیشه میره شرکت پسر عمو دختر و پسر عاشق رئیسش میشه پدربزرگ پسره میگه تو باید بری خالش هم میگه به شرطی اجازه ازدواج واسه اون دوتا میدم که تو بری بی خبر این دختر طبق ادرسی که مادرش قبل مرگ میده میره اصفهان پیش یه خوانواده بعد از مدتی پدر بزرگه میگه بیا نوه من دیونه شده از دوری میاد پیش پسره باهم ازدواج میکنن. پ.ن:اون دوتا دختر پسره خواهر برادر های ناتنیش بودن بعدا میفهمه که دروغ گفتن زنت مرده سر زا و به زنه هم گفتن شوهرت مرده.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Sepideh.T

nasimm

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
15/10/19
ارسالی‌ها
4
پسندها
7
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #278
سلام اگر کسی اسم این رمان میدونه بگه لطفا.جریان این جور بود که دختره مادرش میمیره خاله بزرگش اصلا دوستش نداره میگه برو با خدمت کارت زندگی کن پسر خدمتکار عاشق دختر خاله هست این دختر میره شهر دیگه با چند نفر اشنامیشه میره شرکت پسر عمو دختر و پسر عاشق رئیسش میشه پدربزرگ پسره میگه تو باید بری خالش هم میگه به شرطی اجازه ازدواج واسه اون دوتا میدم که تو بری بی خبر این دختر طبق ادرسی که مادرش قبل مرگ میده میره اصفهان پیش یه خوانواده بعد از مدتی پدر بزرگه میگه بیا نوه من دیونه شده از دوری میاد پیش پسره باهم ازدواج میکنن.
پ.ن:اون دوتا دختر پسره خواهر برادر های ناتنیش بودن بعدا میفهمه که دروغ گفتن زنت مرده سر زا و به زنه هم گفتن شوهرت مرده.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Sepideh.T

Divooneh

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
17/10/19
ارسالی‌ها
1
پسندها
0
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #279
سلام . یه رمان بود که در مورد یه دختره بود که مامان و باباش میخوان برن خارج از کشور که به برادر دختره و زنداداشش سر بزنه . دختره هم میره خونه خالش و اونجا واسه خاطر راحتی یه محرمیتی بین دختره و پسر خالش خونده میشه . از جزئیاتش زیاد یادم نیس فقط فک کنم شیراز بود شهری که بودن . لطفا اگ میدونید اسمشو بگید مرسی
 

S_j

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
6/9/19
ارسالی‌ها
67
پسندها
106
امتیازها
523
سطح
0
 
  • #280
سلام . یه رمان بود که در مورد یه دختره بود که مامان و باباش میخوان برن خارج از کشور که به برادر دختره و زنداداشش سر بزنه . دختره هم میره خونه خالش و اونجا واسه خاطر راحتی یه محرمیتی بین دختره و پسر خالش خونده میشه . از جزئیاتش زیاد یادم نیس فقط فک کنم شیراز بود شهری که بودن . لطفا اگ میدونید اسمشو بگید مرسی
زندگیم باش
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
5
بازدیدها
147
عقب
بالا