سلام دوستان.یه رمانی چند سال پیش خودم برای سایت 98ها بود،به. دختره توی ایتالیا فکر کنم زندگی.میکرده بعد میدزدنش،میبرنش پیش شیخ عرب،با پسرش عقد میکنند و اونجا کم کم عاشق همدیگر میشه وسط صحرا هم زندگی میکنن کلا قبیله ای هستند،کسی میدونه اسمش چی است ؟
سلام دوستان.یه رمانی چند سال پیش خودم برای سایت 98ها بود،به. دختره توی ایتالیا فکر کنم زندگی.میکرده بعد میدزدنش،میبرنش پیش شیخ عرب،با پسرش عقد میکنند و اونجا کم کم عاشق همدیگر میشه وسط صحرا هم زندگی میکنن کلا قبیله ای هستند،کسی میدونه اسمش چی است ؟
دنبال یه رمانم که اسم دختره هستی بود و پسره آریان. چیز زیادی از داستان یادم نمیاد فقط یادمه پسره دندون پزشک بود و دختره رفته بود پیشش تا دندوناش رو ارتودنسی کنه.
سلام عزیزم من یه رمان تقریبا اینجوری میشناسم پیشنهاد میکنم بخونی
دختره میتونه ذهن بخونه و دکتر هم هست بعد با یکی اشنا میشه به اسم رهام که اونم می تونسته ذهن بخونه این دختره هر چی سعی می کرده نمیتونسته ذهنه پسره رو بخونه پسره می فهمه بعد کم کم عاشق هم میشن
اسم رمان:
بگو عاشق منی