نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

مباحث متفرقه پیدا کردن‌ رمان‌های بی‌نام

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Zami

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
0
پسندها
2
امتیازها
0
  • #3,481
يه رمان بود تنها چيزي كه ازش يادم مياد پسره استاد دانشگاه بود با دانشجوش ازدواج كرد قرار شد تا پايان تحصيلات دانشجوها از ازدواجشون باخبر نشن.اخر رمان يه تعداد دانشجو بهشون شك كردن و به حراست گزارش دادن اونجا بود كه همه فهميدن اينا زن و شوهرم
 

Samieh1270

رو به پیشرفت
سطح
1
 
ارسالی‌ها
120
پسندها
192
امتیازها
668
مدال‌ها
2
  • #3,482
يه رمان بود تنها چيزي كه ازش يادم مياد پسره استاد دانشگاه بود با دانشجوش ازدواج كرد قرار شد تا پايان تحصيلات دانشجوها از ازدواجشون باخبر نشن.اخر رمان يه تعداد دانشجو بهشون شك كردن و به حراست گزارش دادن اونجا بود كه همه فهميدن اينا زن و شوهرم
رمان مهمان زندگی
ازدواج اجباری داشتن باهم مرده هم اسمش استاد مشایخ بود.
 

Pds

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
1
امتیازها
0
  • #3,483
سلام
دنبال یه رمانی بودم خلاصه اش اینه
درباره ی یه پسره که چشماش خیلی ضعیفه و خیلی وقته ازدواج کرده و خانواده خبر ندارن وقتی مادرش بهش فشار میاره که ازدواج کنه دختره رو میاره خونش و میگه زنشه و مادرش رفتار خوبی با دختر نداشت
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Eliiii_14444

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
6
پسندها
9
امتیازها
3
  • #3,484
سلام دوستان من این رمان رو خوندم ولی اسمش یادم نیست ممنون میشم کمکم کنید
درباره ی دختریه که همراه نامزدش برای مراسم عزاداری میره شهر نامزدش اونجا یه اتفاقاتی میفته که مجبور میشه با عموی نامزدش که خان اون شهره ازدواج کنه ولی کم کم عاشق عموی نامزدش میشه. عموی نامزدش یه سگ داشت که یه بار به دختره حمله میکنه مجبور میشه بکشه سگش رو. این چیزا رو یادمه. یکی از شخصیتاشم اسمش یاشار بود که از خواهر دختره خوشش میاد
عابر بی سایه هستش
 

Eliiii_14444

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
6
پسندها
9
امتیازها
3
  • #3,485
سلام
دنبال یه رمانی بودم خلاصه اش اینه
درباره ی یه پسره که چشماش خیلی ضعیفه و خیلی وقته ازدواج کرده و خانواده خبر ندارن وقتی مادرش بهش فشار میاره که ازدواج کنه دختره رو میاره خونش و میگه زنشه و مادرش رفتار خوبی با دختر نداشت
عهدی در پاییز هستش فک کنم
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

تسنیم

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
44
پسندها
65
امتیازها
103
  • #3,486
سلام دوستان
یه رمانی بود که دختره با پدربزرگش تو کرمانشاه زندگی میکردن بعد دختره دانشگاه قبول میشه میره تهران پیش خانواده عموش زندگی میکنه بعد میخواد بره کلاس ویولن پسر عموش دوستشو به عنوان معلم معرفی میکنه که اون پسره هم قبلا ماجراهایی با خواهر همین دختره داشته
پدر مادر دختره تو انفجار خونه مردن
اگه کسی میدونه لطفا بهم بگه ممنون ^_^
رمان《اقیانوس خورشید》رو چک کنید
 

تسنیم

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
44
پسندها
65
امتیازها
103
  • #3,487
سلام
دنبال یه رمانی بودم خلاصه اش اینه
درباره ی یه پسره که چشماش خیلی ضعیفه و خیلی وقته ازدواج کرده و خانواده خبر ندارن وقتی مادرش بهش فشار میاره که ازدواج کنه دختره رو میاره خونش و میگه زنشه و مادرش رفتار خوبی با دختر نداشت
رمان:زخم پاییز
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

تسنیم

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
44
پسندها
65
امتیازها
103
  • #3,488
سلام لطفا اگر رمان هایی مثل رمان (نازک ترین حریر نوازش )می شناسید بهم معرفی کنید
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

moon girl

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
15
پسندها
53
امتیازها
90
  • #3,489
با سلام
دنبال یه رمان میگردم اسمشو نمیدونم
داستان درباره یه دختره که با دوستش تو جنگل بودن که یه کتاب پیدا میکنن وقتی بازش میکنن باعث مبشن یه موجود به نام سایه بیدار بشه واز مردم دهکده انتقام بگیره ولی دختره خودشو فدای مردمش میکنه وقتی میرن تو مخفی گاه سایه باید به سایه کمک کنه که تا همسرشو زنده کنه برای همین باید 5تا سنگ رو با کشتن 5پری به دست بیارند
تا همین جاشو یادمه
یه موجود هم توش بود به نام رویا خور که کارش از بین بردن کابوس های بد بود
شخصیت سایه هم یه پسر عمو داشت به نام نیلی که زیر دریا زندگی میکرد


اگه کسی اسم رمانو میدونه خاهش میکنم بهم بگه :hanghead: :hanghead: :hanghead: :hanghead:
اگر متوجه شدی به منم اسمشو بگو
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا