نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

مباحث متفرقه پیدا کردن‌ رمان‌های بی‌نام

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

aram**esh

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
7
پسندها
13
امتیازها
33
  • #3,501
سلام رمان درباره دختر عمو و پسر عمو هست اگه اشتباه نکنم اسم پسره کاوه هست قبل از عروسی دختره همه چیزو بهم زده و پسره ازدواج کرده و بچه دارشده و زنش می میره بر میگرده به خونه ای که دختره هم اونجا زندگی میکنه بعد پسره میفهمه دختره بخاطر درخواست پدر بزرگشون باهاس ازدواج نکرده و در آخر با هم ازدواج میکنن
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

aram**esh

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
7
پسندها
13
امتیازها
33
  • #3,502
سلام رمان درباره دختر عمو و پسر عمو هست اگه اشتباه نکنم اسم پسره کاوه هست قبل از عروسی دختره همه چیزو بهم زده و پسره ازدواج میکنه بچه دار شده و زنش میمره و برمیگره پیش پدر مادرش که مواظب بچه باشن دختره هم همونجاست و در اخر با هم ازدواج میکنن
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

رانیا منصوری

رو به پیشرفت
سطح
9
 
ارسالی‌ها
151
پسندها
1,830
امتیازها
12,573
مدال‌ها
9
  • #3,503
یه رمانی هست اسمش یادم نی . شخصیت هاشم یادم نی . ولی در مورد یه پسری بود که به خاطر بیماری مامانش مجبور به دزدی میشه و وقتی شب میره دزدی میره توی یه خونه و توی یه اتاقی که یه دختر خوابیده و دختر تکون میخوره و توعالم خواب و بیداری نگاه میکنه به دزدهو یه لبخند میزنه و میخوابه . و پسره عاشقش میشه و دزدی نمیکنه و از خونه میزنه بیرون . فردا صبحش که دختره بیدار میشه فکر میکنه خواب دیده و چون صورت پسره با نقاب پوشیده شده بوده فقط چشماش معلوم بوده و دختره چون نقاشیش خوبه تصویرِ یه پسر با نقاب که کنار پنجره ی اتاقش ایستاده رو میکشه ‌ . روز ها میگذره و پسره نمیتونه از فکر دخترِ بیاد بیرون و بعد از چند وقت میفهمه که بابای دختره بادیگارد میخواد واسه پسرش . بعد از اون با کلی دردسر میشه بادیگارد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : رانیا منصوری

Samieh1270

رو به پیشرفت
سطح
1
 
ارسالی‌ها
120
پسندها
192
امتیازها
668
مدال‌ها
2
  • #3,504
سلام لطفا اگه کسی اسم رمان پایین رو میدونه بگه ^_^ :
دختره خودشو پسر جا زده و از خانوادش فرار کرده توی یه ساختمان در حال ساخت به عنوان نگهبان زندگی میکنه تا اینکه با یه دکتر پولدار اشنا میشه که دوست دختر قبلی دکتره و عشقش نقشه کشیدن تا پولای پسره رو بگیرن و ب
رن
رمان دختری که من باشم
دختره فرار نکرده اما خانواده اش وقتی بچه بوده ولش کردن توشهر دختره مال یه شهر دیگه بوده
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Nazgol.gh

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
53
پسندها
95
امتیازها
123
  • #3,505
سلام دنبال رمانی مثل تیدا زاده نور یا تاریکی میگردم
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

MEH_SH

رو به پیشرفت
سطح
5
 
ارسالی‌ها
112
پسندها
370
امتیازها
2,863
مدال‌ها
5
  • #3,506
سلام چند سال پیش یه رمان خونده بودم هرچی فکر میکنم اسمش رو یادم نمیاد
درباره یه دختره بوده که نمیدونم چی میشه پدر و مادرش رو از دست میده بعد یکی این دختره رو به سرپرستی میگیره.اخرش مرد که سرپرستش بوده عاشق دختره میشه و این بین هم یه رازی وجود داشته که دختره ازش بی خبر بوده و بعدها متوجه میشه.
لطفا اگه میدونین اسمشو بهم بگید.
طلوع از مغرب و سرگیجه های تنهایی من هم نیست! /:
 
امضا : MEH_SH
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

MEH_SH

رو به پیشرفت
سطح
5
 
ارسالی‌ها
112
پسندها
370
امتیازها
2,863
مدال‌ها
5
  • #3,507
سلام چند سال پیش یه رمان خونده بودم هرچی فکر میکنم اسمش رو یادم نمیاد
درباره یه دختره بوده که نمیدونم چی میشه پدر و مادرش رو از دست میده بعد یکی این دختره رو به سرپرستی میگیره.اخرش مرد که سرپرستش بوده عاشق دختره میشه و این بین هم یه رازی وجود داشته که دختره ازش بی خبر بوده و بعدها متوجه میشه.
لطفا اگه میدونین اسمشو بهم بگید.
طلوع از مغرب و سرگیجه های تنهایی من هم نیست! /:
حتی اسمای شخصیت ها هم یادم نیست!
اگه رمان این مدلی هم بهم بگید خودم میرم پیداش میکنم
 
امضا : MEH_SH
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

Samieh1270

رو به پیشرفت
سطح
1
 
ارسالی‌ها
120
پسندها
192
امتیازها
668
مدال‌ها
2
  • #3,508
حتی اسمای شخصیت ها هم یادم نیست!
اگه رمان این مدلی هم بهم بگید خودم میرم پیداش میکنم
رمان مرد قد بلند نیست
مرده دکتر روانپزشکشم هست یه مدت هم از دختره نگه داری میکرده
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] *chista*

M_m

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
10
پسندها
21
امتیازها
33
  • #3,509
سلام بر همگی, دنبال یه رمان میگردم که پسره پلیسه برادر زاده خودشو داره نگه میداره و بچه بابا صداش می‌کنه, دختره بعدا می‌فهمه پسره ازدواج نکرده بلکه برادرزادش بهش میگه بابا, بعد نمی‌دونم با دختره ازدواج می‌کنه. از اداره پلیس بهش زنگ میزنن میبینه زنش رو از یه مهمونی گرفتن از اداره میاد بیرون سیلی میزنه بهش و...لطفا بگید چه رمانیه اصلا یادم نمیاد اسمش
 

Samieh1270

رو به پیشرفت
سطح
1
 
ارسالی‌ها
120
پسندها
192
امتیازها
668
مدال‌ها
2
  • #3,510
سلام بر همگی, دنبال یه رمان میگردم که پسره پلیسه برادر زاده خودشو داره نگه میداره و بچه بابا صداش می‌کنه, دختره بعدا می‌فهمه پسره ازدواج نکرده بلکه برادرزادش بهش میگه بابا, بعد نمی‌دونم با دختره ازدواج می‌کنه. از اداره پلیس بهش زنگ میزنن میبینه زنش رو از یه مهمونی گرفتن از اداره میاد بیرون سیلی میزنه بهش و...لطفا بگید چه رمانیه اصلا یادم نمیاد اسمش
رمان همسایه پری
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا