سلام
یه رمان بود
خانواده ی پسر بخاطر اینکه یه دختری رو میخواسته که مناسب خانواده نبوده میندازن بیرون و پسر بی پول میمونه
معتاد میشه و دست به دزدی میزنه
دقیقا همون موقعی که داشته دزدی میکرده دوست دانشگاهش(دختر) که پسره اذیتشم میکرده میبینتش و سعی میکنه کمکش کنه
حتی تو یکی از قسمتاس دختر و پسر تو کافه بودن و پسر گیتار میزنه...
و بعد میبرنش کمپ...
و عاشق هم میشن... اخرشم زیاد خوب تموم نمیشه...دختره میمیره