- ارسالیها
- 2
- پسندها
- 6
- امتیازها
- 0
سلام، این رمانی که در پایین معرفی میکنم، اسمش را یادم نیست؛ اما جزئیات مهمش رو دقیق یادمه...
رمان از جایی شروع شد که برای خواهر یک پسر بچه خواستگار میاد. بعد از گذشت چند جلسه بالاخره راضی به این وصلت میشن؛ اما اون پسر بچه غیرتی بود و حس خوبی به داماد جدیدشون نداشت.
این خانواده (خانواده عروس) به خونه داماد و خانوادش میرن که این پسر بچه یک دختر همسن خودش اونجا پیدا میکنه و از قضا با هم سازشون نمیگیره و با هم دعوا و کل کل می کنن. (این دختر بچه، خواهر داماد بود. اگر اشتباه نکنم.)
بعد از گذشت اتفاقاتی، رمان میره به چند سال بعد که این پسربچه بزرگ شده و با همون دختر، هم دانشگاهی هستن و طبق روال گذشته با هم مشکل دارن...
(فقط اسم یکی از شخصیت ها رو یادمه. مادربزرگ اون پسربچه در دوران جوانی اش...
رمان از جایی شروع شد که برای خواهر یک پسر بچه خواستگار میاد. بعد از گذشت چند جلسه بالاخره راضی به این وصلت میشن؛ اما اون پسر بچه غیرتی بود و حس خوبی به داماد جدیدشون نداشت.
این خانواده (خانواده عروس) به خونه داماد و خانوادش میرن که این پسر بچه یک دختر همسن خودش اونجا پیدا میکنه و از قضا با هم سازشون نمیگیره و با هم دعوا و کل کل می کنن. (این دختر بچه، خواهر داماد بود. اگر اشتباه نکنم.)
بعد از گذشت اتفاقاتی، رمان میره به چند سال بعد که این پسربچه بزرگ شده و با همون دختر، هم دانشگاهی هستن و طبق روال گذشته با هم مشکل دارن...
(فقط اسم یکی از شخصیت ها رو یادمه. مادربزرگ اون پسربچه در دوران جوانی اش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش