مباحث متفرقه پیدا کردن‌ رمان‌های بی‌نام

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Mohammad.gilda

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
11/12/19
ارسالی‌ها
2
پسندها
2
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #451
سلام
 
  • Haha
واکنش‌ها[ی پسندها] sana_pat

Mohammad.gilda

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
11/12/19
ارسالی‌ها
2
پسندها
2
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #452
ببخشید تازه واردم....
ی رمانی بود ک دوتا پسر باهم دوست بودن اسم یکیش دامون بود و اجیه دوستش رو میخواس اما نمیدونم ب چ دلیل دختره رو دادن ب یکی ک خلافکار بود و خواجه....بعدِ این دامون رفت خارج و نقاش شد خیلی هم مذهبی بود......من فکر میکنم ک طلوع بعد از مغرب بود یا ی همچین چیزی اما سرچ ک میکنم اون نیس....
 

rominamahdavi

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
11/12/19
ارسالی‌ها
3
پسندها
1
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #453
سلام به رمان بود
فکر میکنم اسم دختره پرستو بود یه خواهر داشت به نام پریسا ماله قبل انقلاب بوده پدرش پول پرست بود و دختره رو به یکی تو خارج از ایران میده دختره میره میبینه پسره زن داره رقاص کاباره میشه میخواد خودکشی کنه که عشق قدیمیش پیداش میکنه
هم زمان با ازدواج اسنا انقلاب میشه و خانواده دختره میان اونجا زندگی کنن
اسم پسره هم کامران بود اشتباه نکنم
تو رو خدا کسی نیست اینو بدونه؟؟؟
 

Constantine

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
20/10/19
ارسالی‌ها
87
پسندها
727
امتیازها
3,753
مدال‌ها
7
سن
25
سطح
7
 
  • #454
با سلام
دنبال یه رمان میگردم اسمشو نمیدونم
داستان درباره یه دختره که با دوستش تو جنگل بودن که یه کتاب پیدا میکنن وقتی بازش میکنن باعث مبشن یه موجود به نام سایه بیدار بشه واز مردم دهکده انتقام بگیره ولی دختره خودشو فدای مردمش میکنه وقتی میرن تو مخفی گاه سایه باید به سایه کمک کنه که تا همسرشو زنده کنه برای همین باید 5تا سنگ رو با کشتن 5پری به دست بیارند
تا همین جاشو یادمه
یه موجود هم توش بود به نام رویا خور که کارش از بین بردن کابوس های بد بود
شخصیت سایه هم یه پسر عمو داشت به نام نیلی که زیر دریا زندگی میکرد


اگه کسی اسم رمانو میدونه خاهش میکنم بهم بگه :hanghead: :hanghead: :hanghead: :hanghead:
 
امضا : Constantine

Parisakh799

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
12/12/19
ارسالی‌ها
2
پسندها
3
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #455
سلام خسته نباشید
من دنبال یه رمانم که دخترو پسری عاشق هم بودن وهمو دوست داشتن یه روز قرار بود واس دختره خاستگار بیاد که بعد اینکه اومدن فهمید خاستگارش داداش عشقشه کسی میدونه اسم رمانو؟؟
 

S_j

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
6/9/19
ارسالی‌ها
67
پسندها
106
امتیازها
523
سطح
0
 
  • #456
سلام خسته نباشید
من دنبال یه رمانم که دخترو پسری عاشق هم بودن وهمو دوست داشتن یه روز قرار بود واس دختره خاستگار بیاد که بعد اینکه اومدن فهمید خاستگارش داداش عشقشه کسی میدونه اسم رمانو؟؟
رمان همسایه رو چک کنید
 

اشک سرخ

کاربر فعال
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
13/2/18
ارسالی‌ها
751
پسندها
16,971
امتیازها
44,373
مدال‌ها
10
سطح
0
 
  • #457
سلام خسته نباشید دوستان یه رمانی هست من تعریفشو زیلد شنیدم ولی اسمشو هیچکس یادش نمیومد
دختره اولش دختر خوبی نبوده
کل اتاقش سیاهه با نقشای عجیب غریب خلاصه ترسناکش کرده اتاقشو
عاشق یه پسره میشه که خودشو به خاطر پسره عوض میکنع

همینشو یادمه
ممنون میشم کمک بکنید
 

S_j

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
6/9/19
ارسالی‌ها
67
پسندها
106
امتیازها
523
سطح
0
 
  • #458
سلام خسته نباشید دوستان یه رمانی هست من تعریفشو زیلد شنیدم ولی اسمشو هیچکس یادش نمیومد
دختره اولش دختر خوبی نبوده
کل اتاقش سیاهه با نقشای عجیب غریب خلاصه ترسناکش کرده اتاقشو
عاشق یه پسره میشه که خودشو به خاطر پسره عوض میکنع

همینشو یادمه
ممنون میشم کمک بکنید
رمان یکبار نگاهم کن رو چک کنید
 

setarehtanhayi

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
15/12/19
ارسالی‌ها
3
پسندها
4
امتیازها
0
سطح
0
 
  • #459
سلام
من دنبال یه رمان می گردم که یه دختری که دختر آخر خانواده اش هست و برادرای خیلی متعصبی داره به طور اتفاقی یک کیف توی حیاط خونه شون پیدا میکنه که از طریق موبایل داخل کیف با صاحب کیف ارتباط می گیره و خیلی استرس داشته خانوادش بفهمند آخرش با خواهر صاحب کیف قرار میذاره تا کیف رو بهشون برگردونه و در نهایت پسره که فکر کنم اسمش امید بود باهاش ازدواج میکنه
پسره بیمار میشه و مشکلات زیادی براشون پیش میاد
 

S_j

کاربر سایت
رفیق جدید انجمن
تاریخ ثبت‌نام
6/9/19
ارسالی‌ها
67
پسندها
106
امتیازها
523
سطح
0
 
  • #460
سلام
من دنبال یه رمان می گردم که یه دختری که دختر آخر خانواده اش هست و برادرای خیلی متعصبی داره به طور اتفاقی یک کیف توی حیاط خونه شون پیدا میکنه که از طریق موبایل داخل کیف با صاحب کیف ارتباط می گیره و خیلی استرس داشته خانوادش بفهمند آخرش با خواهر صاحب کیف قرار میذاره تا کیف رو بهشون برگردونه و در نهایت پسره که فکر کنم اسمش امید بود باهاش ازدواج میکنه
پسره بیمار میشه و مشکلات زیادی براشون پیش میاد
رمان پیچک سرمازده رو چک کنید
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
5
بازدیدها
139
عقب
بالا