سلام رمانی که دنبالشم
دختره ک فکر کنم اسمش نفس یا غزل بود که اسم رمان هم دو حرفی بود و حرف دوم اسم دختره بود
خلاصه اینکه بابای دختره و عموش دوقلو بودن و هر دو عاشق مامان دختره بودن که عموی دختره به خاطر اینکه مامان دختره رفته با داداشش ازدواج کرده بعد از چند سال واسه انتقام خانواده دختره رو میکشه (رییس ی باند بود ولی بابای دختره فک کنم پلیس بود)که شامل بابا و مامان داداش دختره که پلیس بوده هم میشه.دختره هم واسه انتقام میره پلیس میشه البته تو امریکا بوده که بعد واسه پرونده میفرستنش ایران .سرهنگی هم ک روی پرونده کار میکرده دوست صمیمی باباش بود که وقتی تو اتاق کنفرانس دختره رو دید شک کرد که کیه .بعد دیگه اخرشم عموشو گیر می ندازه و بهش میگه من دختر برادرتم ک کشتیش