مباحث متفرقه پیدا کردن‌ رمان‌های بی‌نام

[Selin]

یه دختر به اسم گیسو که با پسر عموش اگه اشتباه نکنم ازدواج میکنه بعد یه دختر به اسم نیوشا میاد وسط زندگی اینا واخر سر فرهان از گیسو طلاق میگیره وبا نیوشا ازدواج میکنه اهان یادم اومد گیسو پدر ومادرشو از دست داده تو بچگی
بعد از طلاق گیسو ومادربزرگش میرن شمال زندگی میکنن
فک گیسو ناراحتی قلبی پیدا میکنه

 

[mobina.yz]

دختر قصه مون با شوهر خاله اش که فک کنم پسرعموشم بود میرفت مهمونی(رابطشون فامیلی بود نه چیز خاصی درضمن از خالشم داشت جدا میشد) فک کنم اسم پسره هم ارمان بود
خلاصه تو یه مهونی درگیر میشه و میمیره.دخترهم فرار میکنه میاد خونه.برادر پسره هم طراح بود از خارج میاد.مراسم عزاداری که تموم میشه پلیس میاد سراغ دختره و مشخص میشه که خواستگارش که مدتی باهاش دوستم بوده زده شوهرخاله هرو کشته.بابای دختره عصبانی میشه و پرتش میکنه خونه پیرزنی که اشناشون بوده.پسر عموش که میخواد برگرده خارج میگه بیا عقدت کنم ببرمت.اینم قبول میکنه و بعدها میفهمه که این پسر از خیلی قبلتر دوسش داشته و ....خوشبخت میشن.
کسی اسم این رمان رو می‌دونه اگه می‌دونه ممنون میشم بگه

 

[Mavi]

سلام
من دنبال یه رمانی می‌گردم نصفش رو خونده‌ بودم
دختره تو روسیه زندگی می‌کرد و پرورشگاهی بود که یه پیشنهاد کاری بهش میدن نمی‌دونم چجوری ولی این دختر رو می‌دزدن و میگن باید تو‌ی بار کار کنی
یکی از رئیس‌های باند کمکش می‌کنه و میاره، پیش خودش. رئیس باند دختره رو میبینه و ازش خوشش میاد دختره ازش حامله میشه دختره می‌خواست بچه‌ش رو نگه‌داره ولی پسره نمی‌ذاشت. ادامه‌ش رو نخوندم ممنون میشم اگه اسمش رو می‌دونین بگین.

 

[mobina.yz]

• #1,806

سلام دوستان رمان خون من دنبال یه رمانم که شخصیت دختره اسمش ترمه است و از شیراز میاد تهران بخاطر قبول شدن توی رشته تئاتر و خانواده اش اونو می فرستن خونه عمه مادرش که یه پسر داره به اسم امیرحافظ که از بچگی عاشق دختره بوده ولی او خبر نداشته و بعد به خبر به خانواده اش صیغه امیر حافظ میشه
نزدیک یک ماه متن گذاشتم یعنی شماها این رمان نخوندین؟
خواهش میکنم اگه کسی خونده جواب بده.

ببخشید اگه پیدا کردین اسمشو به منم بگین

 

[mobina.yz]

سلام دوستان تروخدا هرکی اسم این رمان رو میدونه بهم بگه چون داره دیونم میکنه
من یه رمانی رو چند سال پیش خوندم ولی اسم شخصیت ها رو یادم نمیاد ولی موضوعش درباره دختری بود که فکر کنم تو 16 یا 17 سالگی عاشق میشه و با پسره ازدواج میکنه درحالی که پسره عاشق یه دختری به اسم دریا بوده بعد این دختره با دریا هم دوست میشه بعدش پسره فکر کنم به دختره بدی می‌کنه دختره هم میره طلاق بگیره. قبل از اینکه طلاق بگیره یه پسره میاد خواستگاریش با وجود اینکه شوهر داشته باهم نامزد میکنن بعد دختره مهریه اش رو میبخشه نامزدش وقتی میفهمه مهریه رو بخشیده میگه من اصلا به خاطر مهریه باهات نامزد کردم و نامزدی رو بهم میزنه یه چند وقت میگزره که دختر میره خونه خالش اونجا پسری...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[mobina.yz]

سلام
من یه رمان خوندم که پسره خیلی پولداره و برای اینکه یه دختر با لیاقت برای ازدواج پیدا کنه یه مسابقه میزاره و دختره هم که به اجبار دوستش میاد برنده میشه و با هم ازدواج میکنن
لطفا اگه اسمشو میدونین بگید؟؟؟

سلام رمان اگه میتونی عاشقم کن

 

[ایمو]

ارباب سالار

رمان ( داروغه ).
مردی کورد که همه قبولش دارن و سرش قسم می خورن. مردی که به معنای واقعی یه مرد کامل ه و اون طوری که تو می خوای، هم هست. ( زبون نفهم و بی اعصاب و اخلاق نیست. یه مرد تعصبی و مذهبی ه که همه دوسش دارن ). با یه دختر که اختلاف سنی زیادی هم باهاش داره آشنا میشه. و....
اسم شخصیت ها هم *امیر کورد و *آشوب هستش.
این رمان آنلاین و در تلگرام ه.

 

[ایمو]

سلام. کسی میدونه که چطور میتونم جلد دوم رمان رئیس کیه به نام ( راند دوم ) رو پیدا کنم؟ کسی لینک نداره؟ توی این سایت می تونم پیداش کنم؟

 

[aram**esh]

سلام دنبال دوتا رمان میگردم اولی دختر عمو پسر عمو بودن عاشق هم بودن میخواستن ازدواج کنن که جواب ازمایششون بهم نخورد بعد پسره به اجبار مادرش ازدواج میکنه بعد دختره هم با یکی ازدواج کرد و عاشقش شد دومی هم خاله و خواهر زاده با هم زندگی میکردن که هیچکدوم هم ازدواج نکردن چون مادر دختره با همدستی معشوقه اس پدر دختره رو کشته بود کسی باهاشون ازدواج نمیکرده و دختره یه نامزدی ناموفق بخاطر همین موضوع داشته ولی یه مردی عاشق دختره اس و در آخر با هم ازدواج میکنن ممنون میشم کمکم کنید

 

[Khanoom goli]

من خیلی وقت بود دنبال این رمان بودم ، اسمش یادم نیست. قدیمیه

یک دختر که اسمشو نمی دونم، نمی دونم افسردگی می گیره چه مشکلی براش پیش میاد که خانواده اش بهش میگن یک مدت برو پیش خاله ات بمون
خاله اش یک پسره هم داره به اسم کاوه
کاوه عاشق دختری به اسم نوشینه اما نوشین بهش نارو می‌زنه فقط،دوست بودند باهم.
این دخترخاله اش هم قبلا با یکی دوست بوده اون پسره رفت با یکی دیگه انگار.
خاله اش به پسرش میگه ازدواج کنه ‌.
اینم نمی خواد ، بعد این و دختر خاله اش، تصمیم می گیرن بهم کمک کنند و باهم ازدواج کنند.