- تاریخ ثبتنام
- 31/10/20
- ارسالیها
- 496
- پسندها
- 3,915
- امتیازها
- 17,083
- مدالها
- 13
سطح
12
- نویسنده موضوع
- #141
- از همون اول پسر میخواستی، یکی که از خون خودت باشه. اما تکتم که به دنیا اومد همه نقشههات نقش برآب شد. من که پیشکش، ولی یه بار ندیدم با دختر خودت با محبت حرف بزنی. یه بار نشد یه دست نوازش بکشی سرش ببینی دردش چیه. اصلا برای تکتم فرق تو با عابر تو خیابون چیه؟ الانم تو اولین فرصت از شرش خلاص شدی. مرحبا! به تو میگن پدر نمونه. محمدم اگه برای فاطمه اینجوری پدری میکرد الان اسلامی نبود که شما بهش استناد کنید.
سایش دندانهایش را به روی هم دیدم. با خشم و کینه نگاهم کرد. حرف حق تلخ بود. پوزخندی زدم و به سمت خروجی حرکت کردم. نگاه آقاجون رویم سنگینی میکرد. حرفی نمانده بود. سایهی شکست روی قامتم افتاده بود. آقاجون میتوانست پا در میانی کند. بزرگ خاندان بود مثلا. میتوانست و نکرد. قبل...
سایش دندانهایش را به روی هم دیدم. با خشم و کینه نگاهم کرد. حرف حق تلخ بود. پوزخندی زدم و به سمت خروجی حرکت کردم. نگاه آقاجون رویم سنگینی میکرد. حرفی نمانده بود. سایهی شکست روی قامتم افتاده بود. آقاجون میتوانست پا در میانی کند. بزرگ خاندان بود مثلا. میتوانست و نکرد. قبل...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.