- ارسالیها
- 534
- پسندها
- 4,218
- امتیازها
- 17,273
- مدالها
- 13
- نویسنده موضوع
- #121
میگویند در موقعیتهای سخت و بُغرنج و زمانی که آدمی در تنگنا قرار دارد، «حمله» برای او، بهترین دفاع است. برای آحاد مردم این یک جمله عبرت آموز، برای من اما یک تلخیِ محنتآور بود؛ چرا که جای ماندن و روبهرو شدن با علتِ این شوریده حالی، دُمم را گذاشتم روی کولم و با بزدلیِ تمام، فرار را بر قرار ترجیح دادم.
چهل و هشت ساعت گذشته بود و همچنان تمام دغدغه من، فراموشی تصویری خوش رنگ از قامتِ تابان بود. چهل و هشت ساعت زمان کمی نبود. میخواستم ها، از صمیم قلبم میخواستم این گناه نابخشودنی از یادم برود، لعنتی نمیشد که نمیشد! روی دیوار ذهنم به صورت کوبشی حک شده بود. هر کار میکردم از ذهن نمیرفت. ندید بدید نبودم، حتی قبل درسا شیطنتهایی داشتم؛ اما این یکی فرق داشت. اعترافش برای...
چهل و هشت ساعت گذشته بود و همچنان تمام دغدغه من، فراموشی تصویری خوش رنگ از قامتِ تابان بود. چهل و هشت ساعت زمان کمی نبود. میخواستم ها، از صمیم قلبم میخواستم این گناه نابخشودنی از یادم برود، لعنتی نمیشد که نمیشد! روی دیوار ذهنم به صورت کوبشی حک شده بود. هر کار میکردم از ذهن نمیرفت. ندید بدید نبودم، حتی قبل درسا شیطنتهایی داشتم؛ اما این یکی فرق داشت. اعترافش برای...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر