- تاریخ ثبتنام
- 31/10/20
- ارسالیها
- 546
- پسندها
- 4,312
- امتیازها
- 17,273
- مدالها
- 13
سطح
12
- نویسنده موضوع
- #191
صدای نفسهای تندش قطع شد. نگاهش رو بالا آورد و بهم خیره شدیم، بعد جفتمون شروع کردیم به خندیدن. زیاد طول نکشید که لبخندم از بین رفت، درحالی که طناز هنوز میخندید. خیلی بیمقدمه چشمهای بدون لنز تیرهاش چشمهای اشکی تابان رو تو سرم تداعی کرد. تصویری که تمام مدت جلوی چشمهام بود. بیهیچ دلیلی روانم بهم ریخت. تموم حسهام پرید. مثل ماشینی که با 180 تا سرعت داره میره و یه مرتبه ترمز میکنه. چشمهای لعنتی تابان هیچ شباهتی به چشمهای طناز نداشت. چشمهای تابان اغلب اوقات غمگین و افسرده بود ولی چشمهای طناز پر از نیاز. من با این فکرها آخرش عقلم رو از دست میدادم. برای حواس پرتی از دستهام استفاده کردم. طناز هیکل توپری داشت، درست بالعکس تابان! صورتش دم کرده بود و حرکاتش شباهتی به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش