- تاریخ ثبتنام
- 31/10/20
- ارسالیها
- 538
- پسندها
- 4,269
- امتیازها
- 17,273
- مدالها
- 13
سطح
12
- نویسنده موضوع
- #181
سیاوش دستگیره رو به طرفی کشید و درب کشویی بالکن با صدای قژ مانندی باز شد. بالکن نردههای فلزی بلندی داشت و بزرگتر از بالکن خونهی تینا بود، با این تفاوت که از این ارتفاع شهر زیر پام نبود، بیشتر خودم زیر پای شهر بودم. نوشیدنی رو مزه کردم و صدای سیاوش رو شنیدم:
- ولی خودمونیم. خوب از فرصت استفاده کردی و تینا رو بُر زدی. از حق نگذریم دختر همه چی تمومیه.
ته لیوان رو به شکل دورانی تکون دادم و محتویاتش شروع به چرخش کردن.
- دختر همه چی تموم از نظر تو چیه؟ فقط خوشگل باشه؟
لبهاش رو بهم فشار داد و گفت:
- نه، همه چیش خوب باشه. هیکل و قیافه خوب. اخلاق خوب. شرایط مالی خوب. سن و مدرک تحصیلی خوب. خلاصه همه چیش دیگه.
- مهرسا شاید همه این ویژگیها رو نداشته باشه،...
- ولی خودمونیم. خوب از فرصت استفاده کردی و تینا رو بُر زدی. از حق نگذریم دختر همه چی تمومیه.
ته لیوان رو به شکل دورانی تکون دادم و محتویاتش شروع به چرخش کردن.
- دختر همه چی تموم از نظر تو چیه؟ فقط خوشگل باشه؟
لبهاش رو بهم فشار داد و گفت:
- نه، همه چیش خوب باشه. هیکل و قیافه خوب. اخلاق خوب. شرایط مالی خوب. سن و مدرک تحصیلی خوب. خلاصه همه چیش دیگه.
- مهرسا شاید همه این ویژگیها رو نداشته باشه،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش