نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

رتبه اول فانتزی رمان آنمون | هاجر منتظر نویسنده انجمن یک رمان

حصار آبی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ویرایش
سطح
34
 
ارسالی‌ها
10,345
پسندها
25,434
امتیازها
83,373
مدال‌ها
54
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #231
باد می‌وزد
من اما چشم در انتظار آغوشی هستم
مادرم، پدرم مرا در میان باد
میان خاک
رها کرده‌اند
خانه‌ام ویرانه‌ای‌ست که آبش؛ خون رگ‌هایم
خاکش؛ خاکسترم
و سقفش؛ برگ‌های رقصان است
خانه‌ام برگ‌هایش فرو ریخته
آن هنگام که پدر و مادرم، خواهر و برادرهایم
مرا در اسارت اینجا رها کرده‌اند
برگ تنهایی می‌نشیند بر روی گونه‌ام که خیلی وقت است روی آن دیگر اشکی نیست
مانند درخت تنهایی‌هایم
همان درختی که سال‌هاست برگ‌هایش را به باد داده
برگ‌های خشک می‌بارند
آسمان آفتابی‌ست
من اما چشم در انتظار آغوشی هستم!"
این تصنیف غم‌انگیز از لابه‌لای بافت دیوارها می‌گذشت و در سراسر آنمون طنین می‌انداخت و یک لحظه هم خاموش نمی‌شد.
هانس با صدایی غم گرفته و غبارآلود لب زد:
- چی باعث شد که بیای؟
آمدن بانو نیاسین، آن هم بعد از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : حصار آبی

حصار آبی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ویرایش
سطح
34
 
ارسالی‌ها
10,345
پسندها
25,434
امتیازها
83,373
مدال‌ها
54
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #232
سپس با صدای بلندتری ادامه داد:
- اگه می‌دونست این اتفاق نمی‌افتاد.
بانو نیاسین سر کج کرد و آبشارهای بلند سیاهش به روی شانه‌های نحیفش ریخت. به در بسته و سرمازده‌ی شفاخانه نگاه طولانی‌ای انداخت و کمی به سوز صدای تصنیف پسرک گوش داد و در جای خودش همگام با موسیقی تکان‌های آرامی خورد، سپس لبخندش جان گرفت و پچ زد:
- فرق اون با تو و بقیه هم همینه. من هرگز چیزی رو نمی‌گم که سرنوشت رو تغییر بده. من تنها چیزهایی رو گفتم که باید می‌دونستید و اون تنها کسی بود که با خیال راحت تمام حقیقت رو بهش گفته بودم، بدون اینکه نگران تغییر و دست‌کاری سرنوشت باشم. اون هیچ چیز رو تغییر نمی‌داد و هیچ وقت سعی نکرد کاری خلاف چیزی که سرنوشت از اون می‌خواست انجام بده. اون از اول و خیلی قبل‌تر می‌دونست که مردم اون رو به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : حصار آبی

حصار آبی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ویرایش
سطح
34
 
ارسالی‌ها
10,345
پسندها
25,434
امتیازها
83,373
مدال‌ها
54
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #233
از تک‌تک شما عزیزانی که اینکار رو دنبال کردید و بهم انگیزه‌ی ادامه دادن تا به اینجا رو دادید خیلی ممنونم. نظراتتون خیلی برام باارزش بود و امیدوارم بتونم نگاه قشنگتونو همیشه داشته باشم.:rose_1f339::smiling-face-with-hearts::smiling-face-with-hearts:
ANAM CARA F.FATHALI❁ دردانه. ع. دردانه. ع امیر احمد امیر احمد melin f melin f 《Fatemeh》 《Fatemeh》 NARGES-S NARGES-S Aina_Z7 Aina_Z7
ــــــــــــــــــــــــ
***
بهار سومین سال از شروع سلطنت شاه هانس
«سال الماس سفید»

آسمان صاف و آفتابی، با تکه‌های رقیق ابر پوشیده شده بود و نسیمی خنک تپه‌های نزدیک بیشه‌زار را نوازش...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : حصار آبی

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا