• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان قلب سفید یک ربات | بیتا مجد کاربر انجمن یک رمان

BITATAHERII

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
29/1/22
ارسالی‌ها
18
پسندها
166
امتیازها
490
مدال‌ها
1
سطح
1
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام رمان :
قلب سفید یک ربات
نام نویسنده:
بیتا مجد
ژانر رمان:
عاشقانه, اجتماعی
کد رمان: 5832
ناظر: MAHLA.MI MAHLA.MI

به نام خالق هستی و عشق
خلاصه:
گیسو، دختری جوان که با کوله‌باری از ترس و اضطراب بعدازآن اتفاقات دلخراش زندگی اش، به تهران برای زندگی با خانواده عمو می آید . اما در همان ابتدای حضور او دراین شهر پرماجرا اتفاقاتی رقم می‌خورد که دست سرنوشت قلم خود را برای او به گونه ای به چرخش درمی اورد که انگارشمشیررا ازرو بسته است تا اینک...
 
آخرین ویرایش

Armita.sh

سرپرست کتاب
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
3/6/22
ارسالی‌ها
2,568
پسندها
21,262
امتیازها
48,373
مدال‌ها
43
سن
15
سطح
32
 
  • مدیر
  • #2
DD434C1E-B9C4-44C1-A43E-A08BEF7B7F68.jpeg«به نام داعیه‌ی سر متن‌ها»

نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن رمان خود،
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
قوانین جامع تایپ رمان

آموزش قرار دادن رمان را در تاپیک زیر دنبال کنید.

نحوه‌ی قرار دادن رمان در انجمن برای مطالعه کاربران

و برای پرسش سوالات و اشکالات خود در رابطه با رمان به لینک زیر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Armita.sh

BITATAHERII

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
29/1/22
ارسالی‌ها
18
پسندها
166
امتیازها
490
مدال‌ها
1
سطح
1
 
  • نویسنده موضوع
  • #3


(آهنگ زمینه رمان)


فصل۱:

اتوبوس وارد ترمینال شد.دقیقا جایی که کمی آن طرف ترایستگاه تاکسی های درون شهری قرارداشت. صدای بلندبوق ها، شلوغی جمعیت وهوای سنگین تهران برای گیسو که تازه ازشهرآرام وخوش آب وهوایش آمده بود مضطرب کننده بود!

باخاطری آشفته ازاتوبوس پیاده شد وچمدان هایش راتحویل گرفت، که صدای گام هایی نزدیک گوشش، قلبش رابه تپش دراورد! کمی سرش رابرگردانند، آری خودش بود!
همان مردمشکوکی که درصندلی کناری اش نشسته بود. مردی باکلاه کپ وعینک دودی!

دردلش رخت شورخانه ای به پا بود. کیف کوچک کولی اش را محکم ترازقبل چسبیدوگام هایش راسریع ترکرد... تقریبا نزدیک اولین تاکسی شده بود...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

BITATAHERII

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
29/1/22
ارسالی‌ها
18
پسندها
166
امتیازها
490
مدال‌ها
1
سطح
1
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
صدای مردی درگوشش پیچید:

_خانم! خانم! حالت خوبه؟ سالمی؟ چیزیت نشده؟!

گیسونگاهی به مرد انداخت واشک ریزان گفت:
کیفموزد... همه چیزام داخلش بود! پولام، موبایلم، حتی آدرس خونه عموم هم... وای باورم نمیشه!

مردجوان که سردرگم بنظرمیرسید دستی درموهایش کشید وبه سمت اوخم شد:

_خیلی خب! مطمئنی مشکلی برات پیش نیومده؟ لازم نیست بری بیمارستان؟

گیسو اشک هایش راپاک کرد وبه نشانه خیرسرش راتکان داد.
مردجوان لبخندکم رنگی زد وگفت:
_خداروشکر، ولی سعی کن ازاین به بعدبیشترمراقب باشی. این شهرشلوغ ترازاین حرفاست!
_حتما! ببخشید که یک دفعه پیچیدم جلوی ماشین شما
_خواهش میکنم. خب من دیگه باید برم خدانگهدار.

میخواست سوارماشینش شود که دوباره به سمت گیسوکه درحال دورشدن بود برگشت وگفت:

_خانم! صبرکن!

_بله؟ چی شده؟...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا