- ارسالیها
- 10,347
- پسندها
- 25,584
- امتیازها
- 83,373
- مدالها
- 54
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #221
پارت بالا تکمیل شدا، دلم بسوخت برای این پارتا، ولی ما بغیر از امشب باز هم پارت داریم، هنوز تکلیف خیلی چیزا مشخص نشده.
ــــــــــــــ
آیا باز هم شبح و افرادی مانند هانس و خیلیهای دیگر همیشه خواهند بود که به آنها کمک کنند؟ خسته از افکار گوناگونی که به سراغش میآمد، گام برمیداشت تا به خانه برسد و بیاتریسا را ببیند؛ درست مثل همان روزهایی که پر از غرور و صلابت پشت اسب عضلهای سیاهش مینشست و در بین سربازها میتاخت و تن همه را میلرزاند، مثل همان روزهایی که دور و دست نیافتنی به نظر میرسید. ایستاد، نفس عمیقی از هوای آزاد شده از شر جادوهای پر از شرارت سایه کشید که با صدایی بم و خشن به خودش آمد:
- هی تو، همونجا که هستی...

ــــــــــــــ
آیا باز هم شبح و افرادی مانند هانس و خیلیهای دیگر همیشه خواهند بود که به آنها کمک کنند؟ خسته از افکار گوناگونی که به سراغش میآمد، گام برمیداشت تا به خانه برسد و بیاتریسا را ببیند؛ درست مثل همان روزهایی که پر از غرور و صلابت پشت اسب عضلهای سیاهش مینشست و در بین سربازها میتاخت و تن همه را میلرزاند، مثل همان روزهایی که دور و دست نیافتنی به نظر میرسید. ایستاد، نفس عمیقی از هوای آزاد شده از شر جادوهای پر از شرارت سایه کشید که با صدایی بم و خشن به خودش آمد:
- هی تو، همونجا که هستی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش