- ارسالیها
- 486
- پسندها
- 3,965
- امتیازها
- 17,083
- مدالها
- 19
- نویسنده موضوع
- #11
همین لحن سرد او، نشان از دلگیر شدنش دارد. اما سوین نیز وظیفه معذرتخواهی بابت کاری که نکرده، را ندارد و مقصر تمام این تنشها و اتفاقات، بهادر و بهمن و علی الخصوص خود محمد هستند، که همگی این اواخر پی به احساسات سوین برده بودند، اما کوچکترین توجهی به آن نداشتند و سعی در عملی کردن خواسته خود داشتند. اکثر مهمانها، پس از تبریک و تحویل کادوهای مختلف خود، مجلس را ترک کرده بودند و حالا سوین مانده بود و محمد. محمد از جا برخواست و دستانش را به سمت سوین دراز کرد و با مهربانی زمزمه کرد:
ـ بیا بریم سوین خانم، تا یه جایی اگه دوست داری با هم بریم بعدش میرسونمتون خونه!
سوین سرش را تکان میدهد و بیمیل، دستان سرد و لرزانش را به دست محمد میسپارد و همراه و شانه به شانهی او، از محضر خارج میشوند. بیست...
ـ بیا بریم سوین خانم، تا یه جایی اگه دوست داری با هم بریم بعدش میرسونمتون خونه!
سوین سرش را تکان میدهد و بیمیل، دستان سرد و لرزانش را به دست محمد میسپارد و همراه و شانه به شانهی او، از محضر خارج میشوند. بیست...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر