- ارسالیها
- 191
- پسندها
- 673
- امتیازها
- 3,933
- مدالها
- 6
- سن
- 22
- نویسنده موضوع
- #111
پس از قرار گرفتن دستان زمخت ونتسل بر روی صفحه، چراغ چشمکزن بالای سرشان سبز شد و آسانسور شروع به حرکت کرد. دومینیکا، چشم از حروف روی صفحه نمایش شیشهای مقابلش گرفت و زمزمهوار گفت:
- یه سور به فیلمهای هالیوودی زدید!
گلویش را صاف کرد و با صدای بلندتری، پرسید:
- تو هم اینجا زندگی میکنی؟
ونتسل، نگاه مختصری نثارش کرد و سرش را تکان داد. همزمان با باز شدن دربهای آسانسور، قدمی رو به جلو برداشت و جواب داد:
- درستتر اینه که بگم فقط من اینجا زندگی میکنم. همخونهی من یه ولگرد جهانیه! به ندرت میشه اینطرفها پیداش کرد.
پیش از آن که دومینیکا بتواند جوابی به او بدهد، از آسانسور خارج شد و با اشاره به سالن مقابلشان، افزود:
- خب؛ به اِلدورادو¹ خوش اومدی!
دومینیکا، خیره به آکواریوم پلکانی...
- یه سور به فیلمهای هالیوودی زدید!
گلویش را صاف کرد و با صدای بلندتری، پرسید:
- تو هم اینجا زندگی میکنی؟
ونتسل، نگاه مختصری نثارش کرد و سرش را تکان داد. همزمان با باز شدن دربهای آسانسور، قدمی رو به جلو برداشت و جواب داد:
- درستتر اینه که بگم فقط من اینجا زندگی میکنم. همخونهی من یه ولگرد جهانیه! به ندرت میشه اینطرفها پیداش کرد.
پیش از آن که دومینیکا بتواند جوابی به او بدهد، از آسانسور خارج شد و با اشاره به سالن مقابلشان، افزود:
- خب؛ به اِلدورادو¹ خوش اومدی!
دومینیکا، خیره به آکواریوم پلکانی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر