- ارسالیها
- 262
- پسندها
- 1,173
- امتیازها
- 6,713
- مدالها
- 8
- نویسنده موضوع
- #101
همان موشدونی متروکه که دست کمی از آن خرابه در جهنم نداشت. حال با خود اندیشید: آیا جهنمی وجود داشت یا همهشان خواب و خیال بود؟
سپس بهسمت چمنزار روانه شد. پشت آن باغچه در محوطه مردگان، ساختمان بلند و آجری رنگی توجهش را به خود جلب کرد. سنگفرشهای تمیز و صیقلخورده به اطراف ساختمان میگردیدند و به سنگفرش قبل میپیوستند. آنسوی ساختمان که گویا مرکز اصلی باغ عدن نیز بود، قبرهای سفید و مرمرنشان در تاریکی شب میدرخشیدند. کنارههای منارهی روی قبر، با رنگ طلایی مزین شده و نوشتهها در فرورفتگیِ حکاکی با جوهر مشکی پر شده بودند. تک فانوس بزرگ و پیکاننشان رویش قرار گرفته و نور زرد و ضایعش را بر قبرهای اطراف تابانده بود. گویا آنسوی ساختمان صاحبان چولدار را به خاک سپرده و طرف دیگر،...
سپس بهسمت چمنزار روانه شد. پشت آن باغچه در محوطه مردگان، ساختمان بلند و آجری رنگی توجهش را به خود جلب کرد. سنگفرشهای تمیز و صیقلخورده به اطراف ساختمان میگردیدند و به سنگفرش قبل میپیوستند. آنسوی ساختمان که گویا مرکز اصلی باغ عدن نیز بود، قبرهای سفید و مرمرنشان در تاریکی شب میدرخشیدند. کنارههای منارهی روی قبر، با رنگ طلایی مزین شده و نوشتهها در فرورفتگیِ حکاکی با جوهر مشکی پر شده بودند. تک فانوس بزرگ و پیکاننشان رویش قرار گرفته و نور زرد و ضایعش را بر قبرهای اطراف تابانده بود. گویا آنسوی ساختمان صاحبان چولدار را به خاک سپرده و طرف دیگر،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر