- ارسالیها
- 4,022
- پسندها
- 9,993
- امتیازها
- 44,673
- مدالها
- 21
دلبان من روشن شود از بهر تودر اين سراي بي كسي كسي به در نمي زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمي زند
دل مگر چهمقدار توان طاقت تو دارد؟
(خودم)
دلبان من روشن شود از بهر تودر اين سراي بي كسي كسي به در نمي زند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نمي زند
در آن ساعت كه خواهن اين و آن مُرددلبان من روشن شود از بهر تو
دل مگر چهمقدار توان طاقت تو دارد؟
(خودم)
درد جان من از رهایی تو بوددر آن ساعت كه خواهن اين و آن مُرد
نخواهند از جهان بيش از كفن برد
تا گنج غمت در دل ویرانه مقیم استای غایب از نظر به خدا میسپارمت
جانم بسوختی وبه دل دوست دارمت
«حافظ»
تو مرا جان وجهانی، چه کنم جان وجهان راتا گنج غمت در دل ویرانه مقیم است
همواره مرا کوی خرابات مقام است
ای نسیم سحر آرامگَهِ یار کجاست؟تو مرا جان وجهانی، چه کنم جان وجهان را
تو همه گنج روانی چه کنم سود وزیان را«مولانا»
تا سرِ زلفِ تو در دست نسیم افتادستتو را دیدم و پسندیدم و گرفتم
چهبسا عاشقانههایم با تو به باد رفت