نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

مشاعره مشاعره‌ی واژه نما

  • نویسنده موضوع .:|Reihane|:.
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1,565
  • بازدیدها 36,035
  • کاربران تگ شده هیچ

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #1,551
رفتم که داغ بوسه پر حسرت ترا
با اشک‌های دیده ز لب شستشو دهم

رفتم که ناتمام بمانم در این سرود
رفتم که با نگفته به خود آبرو دهم

رفتم مگو مگو که چرا رفت ننگ بود
عشق من و نیاز تو و سوز و ساز ما
باز کن نغمه جانسوزی از آن ساز امشب
تا کنی عقده اشک از دل من باز امشب

ساز در دست تو سوز دل من می گوید
من هم از دست تو دارم گله چون ساز امشب
 
امضا : m.sina

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,541
پسندها
20,268
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #1,552
مرغ دل در قفس سینه من می نالد
بلبل ساز ترا دیده هم آواز امشب

زیر هر پرده ساز تو هزاران راز است
بیم آنست که از پرده فتد راز امشب

گرد شمع رخت ای شوخ من سوخته جان
پر چو پروانه کنم باز به پرواز امشب
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #1,553
مرغ دل در قفس سینه من می نالد
بلبل ساز ترا دیده هم آواز امشب

زیر هر پرده ساز تو هزاران راز است
بیم آنست که از پرده فتد راز امشب

گرد شمع رخت ای شوخ من سوخته جان
پر چو پروانه کنم باز به پرواز امشب
چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد

چه نکوتر آنکه مرغ‍‍ــی ز قفـس پریده باشد
 
امضا : m.sina

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,541
پسندها
20,268
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #1,554
چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد

چه نکوتر آنکه مرغ‍‍ــی ز قفـس پریده باشد
در کنج قفس بوده اگر، باز پریده است

آن کس که ز خود رفته و تا عشق رسیده است
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #1,555
در کنج قفس بوده اگر، باز پریده است

آن کس که ز خود رفته و تا عشق رسیده است
عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند
کافر عشق بود گر نشود باده پرست

برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر
که ندادند جز این تحفه به ما روز الست
 
امضا : m.sina

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,541
پسندها
20,268
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #1,556
عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند
کافر عشق بود گر نشود باده پرست

برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر
که ندادند جز این تحفه به ما روز الست

زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست

در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست

بنده پیر خراباتم که لطفش دایم است

ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت

که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت

زاهد خام که انکار می و جام کند

پخته گردد چو نظر بر می خام اندازد
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #1,557
زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست

در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست

بنده پیر خراباتم که لطفش دایم است

ور نه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت

که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت

زاهد خام که انکار می و جام کند

پخته گردد چو نظر بر می خام اندازد
دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

گفتند یافت می‌نشود جسته‌ایم ما
گفت آن که یافت می‌نشود، آنم آرزوست
 
امضا : m.sina

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,541
پسندها
20,268
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #1,558
دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

گفتند یافت می‌نشود جسته‌ایم ما
گفت آن که یافت می‌نشود، آنم آرزوست
واژه ندادید؟!!
m.sina m.sina

شرح غم لطفا




دیروز بیاد تو و آن عشق دل انگیز
بر پیكر خود پیرهن سبز نمودم
در آینه بر صورت خود خیره شدم باز
بند از سر گیسویم آهسته گشودم
عطر آوردم بر سر و بر سینه فشاندم
چشمانم را نازكنان سرمه كشاندم
افشان كردم زلفم را بر سر شانه
در كنج لبم خالی آهسته نشاندم
گفتم بخود آنگاه صد افسوس كه او نیست
تا مات شود زینهمه افسونگری و ناز
چون پیرهن سبز ببیند بتن من
با خنده بگوید كه چه زیبا شده ای باز
او نیست كه در مردمك چشم سیاهم
تا خیره شود عكس رخ خویش ببیند
این...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #1,559
واژه ندادید؟!!
m.sina m.sina

شرح غم لطفا




دیروز بیاد تو و آن عشق دل انگیز
بر پیكر خود پیرهن سبز نمودم
در آینه بر صورت خود خیره شدم باز
بند از سر گیسویم آهسته گشودم
عطر آوردم بر سر و بر سینه فشاندم
چشمانم را نازكنان سرمه كشاندم
افشان كردم زلفم را بر سر شانه
در كنج لبم خالی آهسته نشاندم
گفتم بخود آنگاه صد افسوس كه او نیست
تا مات شود زینهمه افسونگری و ناز
چون پیرهن سبز ببیند بتن من
با خنده بگوید كه چه زیبا شده ای باز
او نیست كه در مردمك چشم سیاهم
تا خیره شود عكس رخ خویش ببیند
این گیسوی افشان به چه كار آیدم امشب
كو پنجه او تا كه در آن خانه گزیند
او نیست كه بوید چو در آغوش من افتد
دیوانه صفت عطر دلاویز تنم را
ای آینه مردم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : m.sina

Tahmine Arjmand

خبرنگار
سطح
15
 
ارسالی‌ها
3,299
پسندها
4,869
امتیازها
33,273
مدال‌ها
19
  • #1,560
پوزش

شرح غم هجران تو هم با تو توان گفت
پیداست که قاصد چه به سمع تو رساند
فریاد که گر جور فراق تو نویسم
فریاد برآید ز دلِ هر که بخواند

لطف با کلمه حسرت
هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشک
تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی
همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند
امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی
من مگر طالع خود در تو توانم دیدن
که توام آینه بخت غبار آگینی


« شهریار»

با کلمه *طالع*
 
آخرین ویرایش
امضا : Tahmine Arjmand

موضوعات مشابه

  • قفل شده
  • مهم
مشاعره‌ی نوروزی مشاعره‌ی نوروزی | 1403
پاسخ‌ها
132
بازدیدها
5,128

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا