- ارسالیها
- 2,482
- پسندها
- 19,446
- امتیازها
- 46,373
- مدالها
- 32
تا کی از ما یار ما پنهان بود؟تا سرِ زلفِ تو در دست نسیم افتادست
دلِ سودازده از غصه دو نیم افتادست
چشم ما تاکی چنین گریان بود؟
تا کی از ما یار ما پنهان بود؟تا سرِ زلفِ تو در دست نسیم افتادست
دلِ سودازده از غصه دو نیم افتادست
دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاستتا کی از ما یار ما پنهان بود؟
چشم ما تاکی چنین گریان بود؟
دل ما به دور رویت ز چمن فَراغ داردتا کی دل من دلواپس بوسهی یار باشد؟
عطش کردم و جان سپردم و بوسه نرسید
آخراین تیره شب هجر به پایان آیددیدم رخ خوب گلشنی را
آن چشم و چراغ روشنی را
تو کافر دل نمیبندی نقاب زلف و میترسمدر پردۀ اسرار کسی را ره نیست
زین تعبیه جان هیچکس آگه نیست
مرا دلبستهی این محبت کردیور تحمل نکنم جور زمان را چه کنم
داوری نیست که از وی بستاند دادم