نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

مشاعره مشاعره‌ی واژه نما

  • نویسنده موضوع .:|Reihane|:.
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1,565
  • بازدیدها 36,035
  • کاربران تگ شده هیچ

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #1,541
آرام بگیر امشب، ما هر دو پُر از دردیم

در آتش و یخبندان، داغیم ولی سردیم

داغیم، نمی‌ فهمیم؛ تا فاجعه راهی نیست

سردیم، نمی‌ خواهیم از فاجعه برگردیم

از مرهمِ یکدیگر تا زخمیِ هم بودن

راهی‌ ست که بی‌ مقصد، با عشق سفر کردیم

شعریم و نمی‌ خوانیم، شوقیم و نمی‌ خواهیم

چشمیم و نمی‌ بینیم، سبزیم ولی زردیم
عشق درآمد از درم دست نهاد بر سرم

دید مرا که بی توام گفت مرا که وای تو
 
امضا : m.sina

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,541
پسندها
20,268
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #1,542
عشق درآمد از درم دست نهاد بر سرم

دید مرا که بی توام گفت مرا که وای تو
ای دوست غم تو سربه سر سوخت مرا
چون شمع به بزم درد افروخت مرا
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #1,543
ای دوست غم تو سربه سر سوخت مرا
چون شمع به بزم درد افروخت مرا
چشمی دارم همه پر از صورت دوست
با دیده مرا خوشست چون دوست در اوست

از دیده دوست فرق کردن نه نکوست
یا دوست به جای دیده یا دیده خود اوست
 
امضا : m.sina

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,541
پسندها
20,268
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #1,544
چشمی دارم همه پر از صورت دوست
با دیده مرا خوشست چون دوست در اوست

از دیده دوست فرق کردن نه نکوست
یا دوست به جای دیده یا دیده خود اوست
*دوست☆ همان بِه که بلاکش بُوَد
عود همان بِه که در آتش بُوَد
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #1,545
*دوست☆ همان بِه که بلاکش بُوَد
عود همان بِه که در آتش بُوَد
گر جان عاشق دم زند آتش در این عالم زند
وین عالم بی‌اصل را چون ذره‌ها برهم زند

عالم همه دریا شود دریا ز هیبت لا شود
آدم نماند و آدمی گر خویش با آدم زند
 
امضا : m.sina

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,541
پسندها
20,268
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #1,546
گر جان عاشق دم زند آتش در این عالم زند
وین عالم بی‌اصل را چون ذره‌ها برهم زند

عالم همه دریا شود دریا ز هیبت لا شود
آدم نماند و آدمی گر خویش با آدم زند
دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
و اندر این کار دل خویش به دریا فکنم

از دل تنگ گنهکار برآرم آهی
کآتش اندر گنه آدم و حوا فکنم

مایه خوشدلی آن‌جاست که دلدار آن‌جاست
می‌کنم جهد که که خود را مگر آنجا فکنم

بگشا بند قبا ای مه خورشید کلاه
تا چو زلفت سر سودا زده در پا فکنم
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #1,547
دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
و اندر این کار دل خویش به دریا فکنم

از دل تنگ گنهکار برآرم آهی
کآتش اندر گنه آدم و حوا فکنم

مایه خوشدلی آن‌جاست که دلدار آن‌جاست
می‌کنم جهد که که خود را مگر آنجا فکنم

بگشا بند قبا ای مه خورشید کلاه
تا چو زلفت سر سودا زده در پا فکنم
گر صبر دل از تو هست و گر نیست
هم صبر که چاره دگر نیست
ای خواجه به کوی دلستانان
زنهار مرو که ره به در نیست
دانند جهانیان که در عشق
اندیشه عقل معتبر نیست
 
امضا : m.sina

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,541
پسندها
20,268
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #1,548
گر صبر دل از تو هست و گر نیست
هم صبر که چاره دگر نیست
ای خواجه به کوی دلستانان
زنهار مرو که ره به در نیست
دانند جهانیان که در عشق
اندیشه عقل معتبر نیست
چو در دل پای بنهادی بشد از دست اندیشه
میان بگشاد اسرار و میان بربست اندیشه
به پیش جان درآمد دل که اندر خود مکن منزل
گران جان دید مر جان را سبک برجست اندیشه
رسید از عشق جاسوسش که بسم الله زمین بوسش
در این اندیشه بیخود شد به حق پیوست اندیشه
خرابات بتان درشد حریف رطل و ساغر شد
همه غیبش مصور شد زهی سرمست اندیشه
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #1,549
چو در دل پای بنهادی بشد از دست اندیشه
میان بگشاد اسرار و میان بربست اندیشه
به پیش جان درآمد دل که اندر خود مکن منزل
گران جان دید مر جان را سبک برجست اندیشه
رسید از عشق جاسوسش که بسم الله زمین بوسش
در این اندیشه بیخود شد به حق پیوست اندیشه
خرابات بتان درشد حریف رطل و ساغر شد
همه غیبش مصور شد زهی سرمست اندیشه
ما را به راه عشق طلب رهنما بس است
جایی ‌که نیست قبله‌نما نقش پا بس است

جنس نگه زهرکه بود جلوه سود ما
سرمایه بهرآینه‌کسب صفا بس است
 
امضا : m.sina

ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ

کاربر حرفه‌ای
سطح
31
 
ارسالی‌ها
2,541
پسندها
20,268
امتیازها
48,373
مدال‌ها
34
  • #1,550
ما را به راه عشق طلب رهنما بس است
جایی ‌که نیست قبله‌نما نقش پا بس است

جنس نگه زهرکه بود جلوه سود ما
سرمایه بهرآینه‌کسب صفا بس است
رفتم که داغ بوسه پر حسرت ترا
با اشک‌های دیده ز لب شستشو دهم

رفتم که ناتمام بمانم در این سرود
رفتم که با نگفته به خود آبرو دهم

رفتم مگو مگو که چرا رفت ننگ بود
عشق من و نیاز تو و سوز و ساز ما
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

موضوعات مشابه

  • قفل شده
  • مهم
مشاعره‌ی نوروزی مشاعره‌ی نوروزی | 1403
پاسخ‌ها
132
بازدیدها
5,128

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا